معنی ماتریس

فرهنگ معین

ماتریس

آرایه ای مستطیل شکل از اعداد شامل چند سطر و ستون (ریاضی)، بخشی از قالب برش کاری فلزات که معمولاً به صورت کاسه ای گود است و سنبه در آن می نشیند (فنی)، فرم نگاتیو جهت پرس کردن صفحات صوتی (فنی)، قالب مخصوص حروف سربی در چاپخ [خوانش: [فر.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماتریس

آرایه، قالب

فرهنگ عمید

ماتریس

قالب گود یا برجسته که در آن ماده‌ای ریخته شود تا به‌صورت چیزی که قالب گرفته‌اند درآید،
(ریاضی) آرایۀ مستطیل‌شکل از کمیت‌های جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و به‌صورت ستون‌های منظم نوشته می‌شوند و به‌وسیلۀ آن عملیات ریاضی انجام می‌شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

انگلیسی به فارسی

singular matrix

ماتریس منفرد، ماتریس یکه، ماتریس غیر عادی، ماتریس نامنظم، ماتریس انعکاس ناپذیر، ماتریس ویژه، ماتریس خصوصی، ماتریس استثنایی، ماتریس تکین


nonsingular matrix

ماتریس عادی، ماتریس ناتکین، ماتریس منظم، ماتریس انعکاس پذیر، ماتریس منفرد


adjoint matrix

ماتریس الحاقی، مزدوج ماتریس، ماتریس متمم، ماتریس همال


identity matrix

ماتریس همانی، ماتریس یکه، ماتریس واحد


inverse matrix

ماتریس وارون، ماتریس عکس، ماتریس معکوس


hermitian matrix

ماتریس هرمیتی، ماتریس ارمیتی، ماتریس خودالحاقی

معادل ابجد

ماتریس

711

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری