معنی ماترک
لغت نامه دهخدا
ماترک. [ت َ رَ] (ع اِ مرکب) برجای مانده. آنچه مرده بجای ماند. ترکه.مرده ریگ. میراث. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مرده ریگ و میراث و ماترک در ردیف خود شود.
فارسی به انگلیسی
Hereditament, Legacy
فرهنگ معین
(تَ رَ) [ع.] (اِ.) میراث، آنچه که از شخص مرده به جا می ماند
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
وامانده
فرهنگ عمید
اموالی که از مرده باقی مانده باشد، ارث،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترکه، مردهریگ، میراث
فارسی به عربی
تراث
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه بجا مانده برجای مانده، آنچه از مرده بجای ماند، میراث، ارث، ترکه (اسم) آنچه که از کسی (مخصوصا مرده) بجای مانده.
فرهنگ فارسی آزاد
ماتَرَک، آنچه که که از کسی باقی ماند، مالُ الارث،
انگلیسی به فارسی
میراث، ماترک، حق دولت برای تصاحب ماترک بلاوارث
relict
ماترک
معادل ابجد
661