معنی مأموران خبرکش

حل جدول

مأموران خبرکش

جاسوس


خبرکش

خبرچین


خبرکش های سیاسی

جواسیس


خبرچین

خبرکش

راپرت چی، خبرکش

لغت نامه دهخدا

خبرکش

خبرکش. [خ َ ب َ ک َ / ک ِ] (نف مرکب) نمام. نَموم. سخن چین. آنکه خبرگیری می کند تا مطلبی به دست آورد و بدیگری رساند.

فرهنگ عمید

خبرکش

جاسوس،


آیشنه

جاسوس، خبرکش،


ایشه

جاسوس، خبرکش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خبرکش

خبرآور، سخن‌چین، نمام، جاسوس، خبرگیر، راید

گویش مازندرانی

هرچنه

فضول – خبرکش

انگلیسی به فارسی

quidnunc

خبرکش


snitch

خبرکش


newsmonger

(=gossipy) خبرکش

فرهنگ فارسی هوشیار

نمام

خبرکش، سخن چین

معادل ابجد

مأموران خبرکش

1459

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری