معنی لیزابه

فرهنگ معین

لیزابه

آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید، آب لزج که از میوه (مثلاً هندوانه ای که زمستانی بر آن گذشته) برآید. [خوانش: (بَ یا بِ) (اِمر.) = لیزآب: ]

فرهنگ عمید

لیزابه

هر مایع لزج و لعاب‌دار مانند آب دهان یا آب بعضی از میوه‌ها،


آبه

مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می‌شود، لیزابه،

حل جدول

لیزابه

هر مایع غلیظ و لزج


هر مایع لزج

لیزابه


هر مایه لزج

لیزابه


هر مایع غلیظ و لزج

لیزابه

فارسی به انگلیسی

لیزابه‌

Enamel, Slime, Slimy

لغت نامه دهخدا

لیزآب

لیزآب. (اِ مرکب) لیزابه. رجوع به لیزابه شود.


آبه

آبه. [ب َ / ب ِ] (اِ) لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط.

فرهنگ فارسی هوشیار

لعاب سحاب

لیزابه ی ابر باران


لعاب لعل

لیزابه ی لال می سرخ به گواژ


آبه

(اسم) لیزابه و لعابی که توام با جنین از شکم مادر برآید.


لعاب گوزن

‎ لیزابه ی گوزن خیو گوزن، سپیده دم به گواژ، برف به گواژ، شبنم به گواژ


لعاب گاو

(کوهی) : خدوی گاو لیزابه ی گاو، نامه سپید به گواژ، سپیده دم به گواژ، برف

انگلیسی به فارسی

lubricant

روان کننده، گریس، لیزابه، روغن شیشه، روغن موتور

معادل ابجد

لیزابه

55

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری