معنی لول زدن
لغت نامه دهخدا
لول زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) لولیدن. لول خوردن. جنبیدن در جای خویش، چنانکه کرمهای خرد دراز سرخ در خشکی یا در آب. تَمَلمُل.
لول
لول. (اِ) لوله (در تفنگ).
- دو لول، دارای دو لوله.
- یک لول، دارای یک لوله.
|| در اصطلاح تریاکی ها، لوله: یک لول یا دو لول تریاک، یک یا دو لوله تریاک. || لوله ٔ ابریز. (غیاث).
لول. (ص) طافح. مست مست: مست لول، شوله مست. سیاه مست. مست طافح. سخت مست.
لول. (اِ) رجوع به لور شود. (گااوبا).
لول. (اِمص) اسم از لولیدن. رجوع به لولیدن شود.
لول. (ص) بی شرم و بی حیا را گویند و لولی که قحبه و فاحشه باشد منسوب به آن است. (برهان). لور. (جهانگیری):
گر همی گوییم لول و ور نمی گوئیم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تکتک میزنیم.
مولوی.
|| (اِ) بی شرمی. بیحیائی. (از غیاث).
لول خوردن
لول خوردن. [خوَرْ /خُرْ دَ] (مص مرکب) لولیدن. لول زدن: میان دست و پای مردم لول میخورد؛ میلولد. رجوع به لول زدن شود.
حل جدول
فرهنگ عمید
لولیدن
* لول خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن، لولیدن،
* لول زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = لول خوردن
فارسی به عربی
دوده بزاقه
فرهنگ عوامانه
لولیدن است.
فرهنگ معین
شدن (شُ دَ) (مص ل.) نشئه شدن، سرمست شدن.
معادل ابجد
127