معنی لوله چوبی قلیان

حل جدول

لغت نامه دهخدا

قلیان

قلیان. [ق َل ْ] (اِ) غلیان. رجوع به غلیان شود.
- قلیان بردار، خدمتکاری از مقربان که قلیان بردارد. (لغت محلی شوشتر ذیل رسم).
- قلیان شوی، چوبی بر سر آن دسته ریسمان پشمین کرده که درون کوزه یا شیشه ٔ قلیان را شویند.مفتولی و بر سر آن مقداری موی اسب که در میان کوزه ٔقلیان گردانیده جرم آن شویند.

قلیان. [ق َل ْ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 42هزارگزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالرو چال به سکانه. سکنه ٔ آن 17 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

قلیان. [ق ُل ْ] (اِخ) دهی است از دهستان حسین آباد. بخش حومه ٔ شهرستان سنندج، واقع در 11هزارگزی شمال سنندج و 2 هزارگزی خاور شوسه ٔ سنندج به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنه ٔ آن 110 تن آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، توتون، لبنیات. و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


میان قلیان

میان قلیان. [ق َل ْ] (اِ مرکب) میانه ٔ قلیان. میانه. قسمتی از قلیان که میان مخزن آب (ته قلیان) و جایگاه تنباکو و آتش در قلیان قرار دارد و آن چوبی است میان تهی که بر آن به عمل خراطی برجستگیها و فرورفتگیهای مدور باشد تزیین را و در انتها، نی مانندی میان تهی دارد که داخل آب گردد و آن را نی آب گویند و خود میانه را بر کوزه ٔ قلیان یا ته قلیان جای دهند و سرقلیان را بالای آن قرار دهند. و در بدنه ٔ آن سوراخی است که به تجویف میانه ٔ غلیان رسد و یک سر چوبی نی مانندیا نی پیچی را بدان متصل سازند و سر دیگر آن را در دهان گیرند و نفس فرو برند تا دود حاصل از اشتعال تنباکو از میانه ٔ قلیان بگذرد و داخل دهان وریه شود.


لوله

لوله. [لو ل َ / ل ِ] (اِ) انبوب. نایژه. قصب. قصبه. اَنبوبه. نایزه. تنبوشه. تنوره. مِبْزَل. مِبزَلَه. ماشوره. (برهان). ناوه ٔ کوزه. (آنندراج). هر چیز میان کاواک دراز که گذرانیدن مایعی را به کار باشد. هر مجرای استوانه ای شکل. آنچه مدور و دراز و میان خالی باشد و گاه میان پر:
شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها
آب او از لوله ها در کوله ها...
ور درآن حوض آب شور است و پلید
هر یکی لوله همان آرد پدید
زآنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض.
مولوی.
آب حیات در لب اینان به ظن من
از لوله های چشمه ٔ کوثر مکیده اند.
سعدی.
ابریق گر آب تا به گردن نکنی
بیرون شدن از لوله تقاضا نکند.
سعدی.
خوایه؛ لوله ٔ سنان که سرنیزه در وی باشد. (منتهی الارب).
- خوشی ها را از لوله ٔ دماغ او برآوردن، با عذاب و ایذاء لذات برده ٔ او را به آلام بدل کردن.
- لوله ٔ آفتابه، نایژه ٔآن.
- لوله ٔ اطمینان، لوله ٔ خمیده که در تجربیات شیمیائی برای جلوگیری از ترکیدن ظروف به کار است.
- لوله ٔ بخاری، دودکش آن. استوانه شکلی که تنه ٔبخاری را به دیوار پیوندد یا مجرائی در دیوار گذشتن دود بخاری را.
- لوله ٔ تفنگ، قسمت آهنین کاواک و دراز تفنگ که در قنداق جای دارد.
- لوله ٔ چراغ، لوله ٔ لامپا. آبگینه ٔ استوانه شکلی که فراز چراغ نهند محیط بر شعله.
- لوله ٔ دماغ، نای بینی.
- لوله ٔ سماور، دودکش آن. آتش دان آن.
- مثل لوله ٔ آفتابه خون از بینی کسی سرازیر شدن، بسیار و پیوسته آمدن آن.
|| درنوردیده چون طوماری. مطوی. ملفوفه: لوله ٔ کاغذ؛ طومار. لوله ٔ دعا. || لوکه که آرد نخود و گندم و امثال آن بود که بریان کرده و بعضی گویند یک مشت آرد گندم یا جو بریان کرده باشد که آن را خمیر کرده باشند. (برهان). و ظاهراً در این معنی مصحف لوله باشد.


چوبی

چوبی. (اِخ) پل چوبی بر خندق قدیم شمال تهران پشت دروازه ٔ شمیران پائین عشرت آباد که اکنون از میان رفته است و محل آن به چوبی شهرت دارد.

فرهنگ عمید

قلیان

وسیله‌ای برای دود کردن تنباکو‌ مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نی‌پیچ، و مخزن آب،

گویش مازندرانی

قلیان

قلیان


قلیان سر

آتش دان قلیان

فرهنگ فارسی هوشیار

قلیان

این واژه را معین ((رسم الخطی برای غلیان)) می داند و پیوند ی میان این واژه و غلیان تازی نشان نمی دهد. غیاث آن را تصرف فارسیان ترکی دان از غلیان برابر با جوشش می داند زیرا که به گاه دم کشیدن آب در آن می جوشد نارگیله باکوزه ی نارگیل بک باکوزه ی گلی (اسم) رسم الخطی غالب برای غلیان. یا قلیان چاق کردن. آماده کردن قلیان.

فارسی به ایتالیایی

قلیان

narghilè

فرهنگ معین

قلیان

(قَ) [ع. غلیان] (اِ.) وسیله ای برای دود کردن تنباکو.

تعبیر خواب

لوله

خواب لوله: خوشبختی استثنائی
توده ای از لوله های بلند: خوشبختی شما بستگی به بزرگی توده لوله ها دارد.
شما لوله می خرید: در عشق فریب خواهید خورد
لوله می فروشید: فرصت مناسبی است برای رسیدن به خواسته هایتان
لوله های پرازآب:به شخصی برمی خورید و با او مشاجره سختی خواهید داشت
لوله ها را جاگذاری می کنید: شهرت خوبی پیدا می کنید. - کتاب سرزمین رویاها

معادل ابجد

لوله چوبی قلیان

283

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری