معنی لوحه

فارسی به انگلیسی

لوحه‌

Plaque, Table, Tablet

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

لوحه

قرص، کتله


لوحه تاریخی

نصب


لوحه یادبود

حفل تابینی


لوحه قبر

شاهد القبر


لوحه سنگ باریک

شریحه

فارسی به ایتالیایی

لوحه

placca

lapide

فرهنگ معین

لوحه

(لَ حِ) [ع.] (اِ.) صفحه تصویر.

فارسی به آلمانی

لوحه

Die tablette [noun]


لوحه تاریخی

Denkmal (n)

لغت نامه دهخدا

لوحه سرا

لوحه سرا. [ل َ ح ِ س َ] (اِخ) دهی جزء دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در دوهزارگزی جنوب بازار ماسال. جلگه، معتدل مرطوب. دارای 472 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ ماسال. محصول آنجابرنج و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

اصطلاحات سینمایی

لوحه ، کپشن

عباراتی که به عنوان مقدمه یا برای اطلاع رسانی از مضمونی (به ویژه در فیلم های صامت) مثلا برای بیان تغییر زمان یا تغییر مکان بر پرده ظاهر می شود.

معادل ابجد

لوحه

49

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری