معنی لواف
لغت نامه دهخدا
لواف. [ل َوْ وا] (ع ص) گستردنی زلیه ساز. (منتهی الارب). لباف (در تداول عامه ٔ فارسی زبانان). جوال باف. پاتاوه باف. پلاس باف. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب). پای تابه فروش. (مهذب الاسماء). صاحب آنندراج گوید: کسی که ریسمان و جدار (؟) و کره (؟) و غیره سازد و این عربی است و به فارسی شالنگی و در هندوستان شلنگی گویند:
من عاشق خسته ٔ مستمند
ز لواف افتاده ام در کمند
زمویی که او ریسمان بافته
رگم را به تار غمش تافته.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
حامد لواف
حامد لواف. [م ِ دِ ل َوْ وا] (اِخ) یا حامد لفاف. بتوفی در فصل چهار از باب پنجم تاریخ خود اورا در عداد مشایخ اسلام و متأخر از تابعی التابعین شمرده است. (تاریخ گزیده ص 794). و هم اوست که سنایی در حدیقه داستانی درباره ٔ او سروده گوید:
آن شنیدی که حامد لواف
در حریم حرم چو کرد طواف...
(حدیقهالحقیقه چ مدرس رضوی ص 462).
فرهنگ معین
زیلوباف، سازنده لوازم چادر و خیمه، جوال باف. [خوانش: (لَ وّ) [ع.] (ص فا.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
ریسمانتاب گوالباف پاتاوه باف پایتابه فروش شالنگی (صفت) زیلوباف، سازنده لوازم چادرو خیمه، جوال باف، پاتاوه باف پای تابه فروش.
لباف از لواف
بنگرید به لواف
فرهنگ فارسی آزاد
لَوّاف، کسیکه پارچه جوال وزیلو وچادر و گلیم وسایر گستردنیها را می سازد،
فرهنگ عمید
گلیمباف، زیلوباف،
حل جدول
معادل ابجد
117