معنی لق

فارسی به انگلیسی

لق‌

Groggy, Loose, Rickety, Rocky, Shakily, Shaky, Tipsy, Wobbly

گویش مازندرانی

لق

نااستوار – سست – لق

گودی، سست و متزلزل

فارسی به آلمانی

لق

Locker, Los

لغت نامه دهخدا

لق لق

لق لق. [ل َ ل َ] (اِخ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد، واقع در 21هزارگزی شمال مشهد. جلگه، معتدل و دارای 293 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


لق

لق. [ل َق ق] (ع اِ) شکاف زمین. || (ص) رجل ٌ لق ﱡ بق ّ؛مرد بسیارگوی. || (مص) بر چشم زدن به دست یا به پنجه. (منتهی الارب). || لمس کردن. دست نهادن بر... (دزی).

لق. [ل ُ / ل َ] (اِ) فریب و بازی دادن. (برهان).

لق. [ل َ] (ص) لغ. صاف. بی موی و صاف. (برهان). || نااستوار: میخی لق، جنبان بر جای خود. دندانی لق، متزعزع، متحرک، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان بود: دندانهای لق. اسنان متحرکه. || تباه. فاسد (تخم مرغ و جز آن). ضایع و گندیده که چون بجنبانی آواز دهد و آن نشانه ٔ تباهی باشد.
- آرواره ٔ لق داشتن، عادت به دشنام گفتن داشتن.
- تخم لق در دهن کسی شکستن، تعبیری مثلی به معنی او را به یاد آرزوئی که خود ملتفت آن نبود آوردن. او را به دعویی باطل داشتن. امیدی برنیامدنی به وی دادن. وعده ٔ وفانشدنی به وی کردن.
- تق و لَق ّ؛ کاسد. ناروا. بی رونق.
- دهن لق، که نتواند سِرّی را نگه دارد.
- دهن لقی، به نگهداری سِرّ قادر نبودن.


لق لق کردن

لق لق کردن. [ل َ ل َ ک َ دَ] (مص مرکب) جنبانی چیزی استوار چون میخ و دندان و غیره در جای خود با آواز. || آواز تخم مرغ ضایع و تباه گاه ِ جنبانیدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

حاجی لق لق

لک لک لق لق تازی گشته ی لک لک پارسی است


لق

نادرست نویسی لغ پارسی است ‎ شکاف زمین، بر چشم زدن به دست یا پنجه (صفت) چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست.


لق لق

(اسم) آواز از سویی بسویی رفتن یعنی چنانکه هندوانه فاسد هنگامی که آنرا حرکت دهند و آواز آب در شکم یا آواز آب در مشک چون آنرا بجنبانند.

فرهنگ معین

لق

نااستوار، هر چیزی که در جای خود محکم نباشد، بی موی، صحرای خشک و بی علف. [خوانش: (لَ) (ص.) = لغ: ]

فرهنگ عمید

لق

هرچیزی که در جای خود محکم نباشد و تکان بخورد، مثلِ دندان و پایۀ میز یا چیز دیگر،

حل جدول

لق

نااستوار، دندان سست

دندان سست

فارسی به عربی

لق

طلیق، غیر مستقر، محلحل

معادل ابجد

لق

130

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری