معنی لرزیدن

لرزیدن
معادل ابجد

لرزیدن در معادل ابجد

لرزیدن
  • 301
حل جدول

لرزیدن در حل جدول

فرهنگ معین

لرزیدن در فرهنگ معین

  • (لَ دَ) (مص ل.) جنبیدن، تکان خوردن.
لغت نامه دهخدا

لرزیدن در لغت نامه دهخدا

  • لرزیدن. [ل َ دَ] (مص) ارتعاد. (تاج المصادر). رعده. ارتعاش. اهراع. ارتعاص. ارتعاس. تقرقف. مرتعد شدن. تخلج. مصد. تمجمج. شفشفه. رجرجه. (منتهی الارب). رجف. رجیف. (تاج المصادر). رجفان. ارتجاج. رعس. رعش. ترعد. ارتعاج. رجد. ترجید. (منتهی الارب). تزلزل. رعشه. تهزع. ارتکاک. اهتزاع. (تاج المصادر). اهتزاز. درفشیدن. نویدن. تنبیدن. تپیدن. (برهان). قشعریره: دِک. دِک دِک. دِک زدن. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی):
    بنجشک چگونه لرزد از باران
    چون یاد کنم ترا چنان لرزم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

لرزیدن در فرهنگ عمید

  • جنبیدن، تکان‌ خوردن، لرز کردن،
فارسی به انگلیسی

لرزیدن در فارسی به انگلیسی

  • Dodder, Flicker, Judder, Palpitate, Pulsate, Quake, Quaver, Quiver, Rock, Shake, Thrill, Tremble, Vibrate. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

لرزیدن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

لرزیدن در فارسی به عربی

  • ارتجاف، ارتجف، ارتعش، تذبذب، رجفه، رعشه، سمن، قشعریره، هزه
تعبیر خواب

لرزیدن در تعبیر خواب

  • اگر کسی بیند سر او می لرزید، دلیل زحمت است. اگر بیند گردن او می لرزید، دلیل که امانت نگذارد. اگر بیند کفهای او می لرزید، دلیل است سخنی سخت بشنود. اگر بیند شکم او می لرزید، دلیل که در سفر به زحمت افتد. اگر بیند آسمان می لرزید، دلی که در آن دیار ظلم بود. اگر بیند آفتاب یا ماه می لرزید، دلیل است پادشاه آن ملک را مضرت رسد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند همه اندام او می لرزید، دلیل است که سختی بیند. اگر دید پایش می لرزید، دلیل که در سفر به زحمت افتد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
  • دیدن لرزیدن اندام ها به خواب در چهار وجه است. اول: ضعف احوال. دوم: ترس و بیم. سوم: غم و اندوه. چهارم: مضرت و بیماری. - حضرت دانیال. توضیح بیشتر ...
  • اگر دید عرش می لرزید، دلیل بر بی دیانتی علما است. اگر لوح و قلم می لرزید، دلیل بدحالی دبیران است. اگر بیند هفت آسمان می لرزید، دلیل محنت است. - جابر مغربی. توضیح بیشتر ...
  • شما می لرزید: شادی و خوشبختی در خانواده
    دیگران می لرزند: یک ازدواج در پیش است
    شما بشدت می لرزید: آرزوهای شما برآورده میشود
    نزدیکان شما در حال لرزیدن هستند: بطرف ناکامی و بدبختی کشیده می شوید
    - کتاب سرزمین رویاها. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

لرزیدن در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

لرزیدن در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

لرزیدن در فارسی به آلمانی

  • Beben [noun], Vibrieren [verb], Wachtel (f)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید