معنی لبیس

لغت نامه دهخدا

لبیس

لبیس. [ل َ] (ع ص، اِ) جامه ٔ بسیار پوسیده ٔ کهنه شده. (منتهی الارب). جامه ٔ داشته. (مهذب الاسماء). || همتا. مانند. (منتهی الارب).


صفت

صفت. [ص َ ف َ] (اِخ) هروی آرد: قریه ای است در جوف مصر نزدیک به لبیس که گویند گاوی را که بنی اسرائیل بذبح آن مأمور شدند بدانجا فروخته شد و در آن قبه ای است معروف به قبهالبقره که تا امروز باقی است. (معجم البلدان).

فرهنگ فارسی هوشیار

لبیس

مانند و همتا

فرهنگ عمید

لبیس

مانند، همتا،
جامه‌ای که از بسیار‌پوشیدن کهنه شده باشد،

حل جدول

فرهنگ فارسی آزاد

لبیس

لَبِیس، کهنه و استعمال شده، لباس کهنه و بسیار پوشیده، مِثل و نظیر،

معادل ابجد

لبیس

102

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری