معنی لاگوس

حل جدول

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

پورتونوو

پورتونوو. [پ ُ ت ُ ن ُ وُ] (اِخ) (کشور...) از جهت مغرب به داهومی و از جانب مشرق به لاگوس، از مستعمرات انگلیس محدود و مساحت آن 1900 هزار گز مربع و عده ٔ نفوس آن میان 150000 و 250000 تن است. اراضی این قطعه مسطح و پست و پرمرداب و هوای آن بسیار سنگین و درجه ٔ حرارت در تابستان میان 30 و 40 درجه میباشد و در زمستان تا 2 درجه پائین می آید. اهالی زنجی و بت پرست و مرکب از دو جنس اند موسوم به جیی و ناگو. از حیث قیافه این دو جنس تفاوتی ندارند اما اولی حاکم و دومی محکوم میباشد و دین و زبان آنان یکی نیست و کارهای داخلی در ید اقتدار حکام است منتهی مناسبات آنان با اروپائیان و امور تجارتی شان از طرف کنسول فرانسه اداره میشود. (قاموس الاعلام ترکی).


بطالسه

بطالسه. [ب َ ل ِ س َ] (اِخ) ج ِ بطلمیوس. بطلمیوسها. بَطالِمَه (قفطی). یا لاکیدها، این سلسله پس از اسکندر توسط بطلمیوس اول در مصر تأسیس شد و از 309 تا 30ق. م. سلطنت کردند. رجوع به بطلمیوس و بطالمه شود. بطالسه یا لاگیدها پس از مرگ اسکندر که منازعه بر سر جانشینی او مابین سردارانش درگرفت پدید آمدند. سرداران وی ایالت او را مابین خود تقسیم کردندو هر سرداری که دارای ایالتی شد خود را صاحب آن دانست و دولت اسکندر بمرور رو بنیستی رفت و جانشینان اورسماً از 306ق. م. به بعد خود را پادشاه میخواندند و پس از محو آن تیگون در 301ق. م. و تقسیم مستملکات او مابین سرداران دیگر اسمی از دولت اسکندر نیست و برخرابه های او چهار دولت جدید بوجود می آید که یکی از آنها به بطالسه یا بطلمیوسها در مصر و لیبیا حکومت کردند. این سلسله نام خود را از بنیان گذار این سلسله بطلمیوس یا بطلمیوس لاغوس یا لاگوس که اصلاً مقدونی بوده گرفته و از 306ق. م. بمدت 276 سال چهارده تن از این خاندان بر مصر حکومت کردند و سلسله ٔ آنها به بطالسه مشهور شد بترتیب زیر:
بطلمیوس اول، سوتِر یا لاغوس یا لاگوس، 306-283 ق.م.
بطلمیوس دوم، فیلاذلفوس «قفطی » یا فیلادلف 285-246 ق.م.
بطلمیوس سوم، اُوِرْگِت «نیکوکار» پسر فیلادلف، 247-221 ق.م.
بطلمیوس چهارم، فیلوپاتُر 221-204 ق.م.
بطلمیوس پنجم، اِپی فان پسر بطلمیوس چهارم، 203-181 ق.م.
بطلمیوس ششم، فیلومتر، 181-146 ق.م.
بطلمیوس هفتم، اِوْپاتُر «اورگت دوم » 146-117 ق.م.
بطلمیوس هشتم، سوتر دوم لاتیرا 117-81 ق.م.
بطلمیوس نهم، اسکندر سوم.
بطلمیوس دهم، اسکندر دوم، سوتر دوم 89 ق.م.
بطلمیوس یازدهم، اسکندر اول 107-88 ق.م.
بطلمیوس دوازدهم برنیس سوم، 80 ق.م.
بطلمیوس سیزدهم، اُلِت 80-51 ق.م.
طرز حکومت بطالسه یا لاکیدها در مصر: در این باره دو عقیده ٔ مختلف وجود دارد یکی آنکه تا بتوانند ثروت این کشور را بیرون بکشند و با این اندوخته بحریه و قشون نیرومند ترتیب دهند و در سیاست بین المللی دریای مغرب (مدیترانه) اهمیت یابند و مصراز نظر آنها جزء منبع عایدات آنها نبود و هدف بطلمیوسهای مصر در خارج از مصر وسیله ٔ جهانگیری در خارج مصر بود. نظر دیگر این است که از مصر دولتی قوی و با ثروت تشکیل دهند تا بتوانند در مقابل حملات خارجی مقاومت کنند و لذا نیرومندی و ثروت مصر مقصود بوده است.و حکومت بطالسه در مصر طوری تشکیلات خود را ترتیب داده بود که هرچه بیشتر بتواند ثروت این کشور را بدست آورد و علت عمده ٔ شورش مصریها علیه ایرانیان تحریکات و دست پنهانی یونانیها بود. حکومت بطالسه در مصر استبداد صرف بود بطلمیوس یا فرعون مقدونی بر جان و مال و روح مصریها حکومت میکرد و معتقد است مصریها هم که فراعنه ٔ خود را خدا میدانستند کار بطالسه را برای خدایی بر مصریها آسان ساخته بودند. ترتیب ادارات بطالسه ترکیبی بود از وضع ادارات مصر قدیم و با شرایط تسلط بطالسه ٔ مقدونی بر مصر تا بتواند هدف آنها را که بیرون کشیدن ثروت مملکت باشد تأمین نماید وگرنه بطالسه چیز تازه ای در زندگی مصریها داخل نکردند و وضع آنها را بهمان حال سابق باقی گذاشتند. شهر اسکندریه در زمان بطالسه مرکز علوم و فنون شد و بطلمیوس اول درشهر مزبور یک کتابخانه و یک موزه تأسیس کرد که بعدها اهل تحقیق بدانجا روی آوردند و از آن استفاده کردند. (نقل بمعنی و اختصار از ایران باستان). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 215 و قاموس الاعلام ترکی ج 1 و ایران در زمان ساسانیان ص 294 و حکمت اشراق ص 306 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، و قفطی شود.


بطلمیوس اول

بطلمیوس اول. [ب َ ل َ س ِ اَوْوَ] (اِخ) سوتر. لاگس. لاگوش، لاغوس ملقب به مخلص. نام پادشاهی. (برهان) (آنندراج). از 323 تا 285ق.م. در مصر سلطنت کرد و پس از مرگ اسکندر بر تخت پادشاهی این مملکت عروج کرد و بانی سلطنت طایفه ٔ بطلمیوس گردید. (ناظم الاطباء). بطلمیوس سوتر، یعنی مخلص که از سنه 323 تا 285 ق.م. سلطنت مینمود و او پسر حرام زاده بود که برای فیلپس تولد یافت و اولین سلسله ٔ ملوک بطالسه است که در عساکر اسکندر خدمت نموده مصر را در سال 323 ق.م. مفتوح ساخت و در سال 321 ق.م. بر پردکس و در سال 310 ق.م. بر آنتی جونس غالب آمد و در سال 320 ق.م. بفلسطین رفت و اورشلیم را در روز سبت محاصره نموده مفتوح ساخت و قدری از یهود را اسیر کرده با خود بمصر برد لکن با ایشان نیک رفتاری نموده آنها را سبب آبادی مملکتش گردانید و گمان میرود که همان پادشاه جنوب باشد که در دانیال 11:5 مذکور است. (قاموس کتاب مقدس). بطلمیوس بن ارغوش و اولین مرد بود که بر یونان و مصر و بهری از مغرب 17 سال بطلمیوسی کرد. (ازمجمل التواریخ و القصص چ 1318 هَ. ش. کلاله خاور ص 125، 126). پسر لاگوس، یکی از چهارتن دوستان اسکندر و قرابتی نزدیک با وی داشت و بعضی میگفتند که او پسر نامشروع فیلیپ دوم پسر اسکندر و از مادری است که زن غیرعقدی پادشاه مزبور بوده. بطلمیوس ظاهری ساده داشت، شجاعتش در جنگها با مهارتش در امور ایام صلح مقابله میکرد. پس از فوت اسکندر و روی کار آمدن پردیکاس نایب السلطنه و تقسیم اولی و ثانوی ممالک اسکندر بین سرداران، مصر به او رسید واو توانست این مملکت را حفظ کرده در آن سلطنت کند. سلسله ٔ او و اعقابش را در تاریخ لاژید نامیده اند که در اصل لاگید است (زیرا بطلمیوس اول صاحب مصر پسر لاگس بود و گاف یونانی در زبان فرانسوی به «ژ» تبدیل مییابد). اسکندریه در زمان بطالسه مرکز علوم و فنون شد و بطلمیوس لاگس در شهر مزبور یک کتابخانه و یک موزه تأسیس کرد. بعدها علما و شعرای زیاد به اسکندریه آمده از این تأسیسات استفاده میکردند. (ایران باستان چ 2 جیبی ص 1844، 1966 و 2153). و رجوع به ابن الندیم و تاریخ الحکماء قفطی شود.


پردیکاس

پردیکاس. [پ ِ] (اِخ) از سرداران اسکندر مقدونی. وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که روایت هر یک را جداگانه ذکر کنیم. دیودر صقلی اسامی ایالات واشخاص را چنین نوشته: 1- مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس گردید (این همان شخص است که درباره ٔ او نوشته اند که پسر نامشروع فلیپ دوم پدر اسکندر بود). 2- سوریه به لائومدون می تی لنی رسید. 3- کیلیکیه به فیلوتاس. 4- ماد (بزرگ) به پی تون. 5- پافلاگونیه و کاپادوکیه با آن ایالات دولت هخامنشی که اسکندر بدانجاها قشون نکشیده بود (مانند پنت، ارمنستان و غیره) به اِومن (منشی اسکندر). 6- پام فیلیه و فریکیه ٔ علیا و لیکیه به آنتی گون. 7- کاریه به کاساندر. 8- لیدیه به مِل آگر (از این جا باید استنباط کرد که تقسیم ایالات قبل از کشته شدن او انجام یافته ؟). 9- فریگیه ٔ سفلی یاهلس پونت به لئوناتوس. 10- در اروپا تراکیه و صفحاتی که مجاور دریای سیاهند به لیزیماک. 11- مقدونیه با ولایات تابعه ٔ آن به آن تی پاتر. 12- راجع به آسیای علیا قرار دادند که تغییری در ایالات آن ندهند بنابراین صفحات مجاور این قسمت ها نیز در تحت اداره ٔ تاکسیل ماندند (مقصود از آسیای علیا در این جا افغانستان شرقی کنونی و صفحات مجاور رود سند است). 13- ایالتی که در نزدیکی پاراپامیزاد بود، به اِکسیارتس ایرانی، پدر رُکسانه والی باختر. 14- رُخج و نیز گدروزی (بلوچستان کنونی) به سی برتیوس. 15- هرات و زرنگ (سیستان) به ستاسانور سولیانی. 16- باختر و سغد به فیلیپ. 17- پارت (خراسان) و گرگان به فراتافرن ایرانی. 18- پارس به په سست. 19- کرمان به تل پولم. 20- مادبه آتراپس ایرانی (آریان در کتاب 4 فصل 18 او را آثروپاتس نامیده و ژوستن در کتاب 13 بند 4 آتروپاتس معلوم است که مقصود دیودور از ماد در دفعه ٔ اولی ماد بزرگ است و در دفعه ٔ دوم ماد کوچک. این ماد از اسم والی اش، که آثروپات نام داشت بعدها موسوم به آثروپاتن گردید و به فارسی آثروپاتکان می گفتند این نام در قرون بعد به آذرپاتگان و آذرپایگان و معرب آن آذربایجان تبدیل یافته). 21- بابل به آرخون. 22- بین النهرین به آرک سیلاس. 23- تاکسیل و پروس به پادشاهی مملکتشان ابقاء شدند. سلکوس به فرماندهی سواره نظام که ملقب به هتر بود معین گردید ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود.آریده فیلیپ مأمور شد که لوازم مراسم دفن اسکندر را تدارک کرده گردونه ای بسازد تا نعش اسکندر را به معبد آمون برند. در باب تقسیم ممالک روایت ژوستن در زمینه ٔ روایت دیودور است ولی اختلافاتی نیز بین دو روایت موجود است که ذکر میکنیم. مورخ مذکور گوید (کتاب 13 بند 4): 1- ماد علیا (ماد کوچک یا آذربایجان به آتروپات رسید) در بعضی نسخ کتاب ژوستن این نام را آکروپات نوشته اند، که باید مصحف آگروپات باشد، زیرا آگر در کردی بمعنی آثر و آتر است، که به زبان کنونی پارسی آتش گوئیم). 2- ماد سفلی (یعنی ماد بزرگ یا عراق عجم قرون بعد) به پدر زن پریکادس. 3- شوش به سینوس. 4- لیکیه و پام فیلیه به نه آرخ. 5- لیدیه به م آندر. 6- باختر به آمین تاس. 7- سغد به سی ته اوس. 8- پارت به نیکانور. 9- گرکان به فیلیپ. 10- ارمنستان به فراتافرن. 11- مردم پلاسک به آرخاس. 12- پارس به تلپ تولم. 13- بابل به په سست. ریاست لشکر بعهده ٔ سلکوس پسر آنتیوخوس و ریاست قراول مخصوص پادشاه به کاساندر پسر آن تی پاتر. در باختر مجاور سند تغییری روی نداده. پی تون پسر آژنور به ریاست مستعمرات یونانی و مقدونی در هند منصوب گشت. ژوستن اسم اُکسیارتس را اکس تارخس نوشته بالاخره مورخ مذکور گوید: که این تقسیم ممالک برای عده ای از اشخاص باعث ارتقاء گردید زیرا اینها اگرچه برای حکومت معین شده بودند ولی پس از چندی ایالات را ممالک خودشان دانسته عنوان پادشاهی اختیار کردندو دولتهائی تشکیل یافت که به میراث به اعقاب آنها رسید. تقسیم ایالات بین اشخاص موافق نوشته های کنت کورث از این قرار بوده (کتاب 10، بند 10): مصر و آن قسمتی از افریقا، که تسخیر شده بود به بطلمیوس رسید (بطلمیوس پسر لاگس). سوریه به لائومدون و فینیقیه نیز. کیلیکیه به فیلوتاس. لیکیه و پام فیلیه و فریگیه ٔ بزرگ یا علیا به آنتیگون. کاریه به کاساندر. لیدیه به مناندر. فریگیه ٔ کوچک در نزدیکی هلس پونت به لئوناتوس. کاپادوکیه و پافلاگونیه به اومن. او را هم مأمور کردنداین مملکت را تا طرابوزان دفاع کند و با اربات بجنگد، زیرا این یگانه پادشاهی بود که نمیخواست تمکین کند ماد را (مقصود ماد بزرگ است) به پی تون دادند. تراکیه را با مردمان مجاور دریای سیاه به لیزیماک. اما راجع به وُلات هند و باختر و سغدیان و سایر مردمان که در کنار اقیانوس سرخ سکنی داشتند قرار دادند همان اختیارات را دارا باشند (یعنی آنها را تغییر ندادند، مقصود از دریای سرخ در اینجا دریای عمان است). کنت کورث ارمنستان را در فهرست ایالات ذکر نکرده و این نظر صحیح است زیرا اسکندر به ارمنستان نرفته بود. در باب آربات اگرچه کنت کورث تصریح نکرده که او در کدام قسمت آسیای صغیر پادشاه بوده ولی از نوشته های ژوستن (کتاب 13، بند 6) معلوم است که پردیکاس با آریارات پادشاه کاپادوکیه جنگیده بنابراین مقصود کنت کورث از آربات، آریارات پادشاه کاپادوکیه بوده، یعنی این اسم را تصحیف کرده. دیودور اسم پادشاه کاپادوکیه را آریارات نوشته چهار مورخی که روایاتشان در این مبحث ذکر شده از مردمانی که در قفقازیه سکنی داشتند و هردوت مساکن آنها را جزء ایالت 18 و 19 دولت هخامنشی بشمار آورده، ذکری نکرده اند. بنابراین باید گفت که این قسمت دولت هخامنشی جزء دولت اسکندر نبوده کلیهً از تقسیم ایالات چنین برمی آید که این قسمت های دولت هخامنشی درزمان اسکندر جزء دولت او بشمار نمی آمده، زیرا اسکندر تا آن جاها نرفته بود: پافلاگونیه، کاپادوکیه. پنت، ارمنستان، قفقازیه، لیبیا و حبشه ٔ مجاور مصر. در خاتمه کنت کورث گوید که هفت روز پس از فوت اسکندر رجال و سرداران مقدونی بفکر نعش او افتادند و آن را بوسیله ٔ کلدانیها و مصریها بلسان کردند بعد بطلمیوس نعش را به منفیس پایتخت مصر برد و پس از چند سال آنرا به اسکندریه حمل کرده بخاک سپرد. (ایران باستان پیرنیاصص 1966- 1971) و سال قتل پردیکاس 321 ق.م. بود.

معادل ابجد

لاگوس

117

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری