معنی لافونتن

لغت نامه دهخدا

لافونتن

لافونتن. [ف ُ ت ِ] (اِخ) ژان دو. شاعر بزرگ فرانسوی. مولد «شاتوتیری » به سال 1621 و وفات در پاریس به سال 1695 م. وی سبکی مطبوع و لطیف دارد و داستانهای او کتابی مورد استفاده ٔ همگان در ازمنه و امکنه ٔ مختلف شناخته شده است.

حل جدول

لافونتن

شاعر و افسانه نویس فرانسوی


هانری لافونتن

برنده نوبل صلح در سال 1913 میلادی


هانری لافونتن (بلژیک)

برنده نوبل صلح در سال 1913 میلادی


افسانه نویس فرانسوی

لافونتن


از شعرای معروف فرانسه

لافونتن


شاعر و افسانه‌نویس فرانسوی

لافونتن


شاعر فرانسوی

لافونتن


شاعر و افسانه‌ نویس‌ فرانسوی‌

لافونتن


افسانه‌نویس فرانسوی

لافونتن

سخن بزرگان

لافونتن

مردن چیزی نیست، ولی [به این] فکر کنید که باید در مقابل خداوند ظاهر شوید.

نخستین کسی که می تواند زن را فریب دهد، خود اوست.

قلب زن پرتگاهی است که ژرفایش را نمی توان تخمین زد.

در آغاز هر کار مهم یک زن وجود دارد.

هنگامی که فیلسوفی بر این باور است که مدام حواس انسانی او را می فریبد، فیلسوف دیگری سوگند یاد می کند که هرگز حواس ما را نفریفته است.

تاکنون انسان بزرگترین تجربه ها و دانشهای خود را از حیوانات ناچیزتر از خود یاد گرفته است.

هرگز فقرا و بیچارگان را کوچک نشمارید و سرنوشت و داستان زندگی آنها را با دیده تحقیر ننگرید. زیرا زمانی می توانید بر خوشبختی همیشگی خود امیدوار باشید که دست مستمندان و بینوایان را بگیرید.

هیچ چیز نمی تواند بر عشق حکومت کند، بلکه این عشق است که بر همه چیز حاکم است.


ژان لافونتن

انسان به گونه ای آفریده شده که اگر آتش جانش شعله ور شود، همه غیر ممکن ها را از سر راه برمی دارد.

معادل ابجد

لافونتن

617

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری