معنی قین

قین
معادل ابجد

قین در معادل ابجد

قین
  • 160
حل جدول

قین در حل جدول

  • شکنجه و عذاب
فرهنگ معین

قین در فرهنگ معین

  • (قَ یا ق) [تر.] (اِ.) شکنجه، عذاب.
لغت نامه دهخدا

قین در لغت نامه دهخدا

  • قین. [ق َ] (ع مص) نیکو و راست کردن آهنگر آهن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قان القین الحدید؛ سواه. (اقرب الموارد). || فراهم آوردن شکافتگی چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قان الشی ٔ؛ لمه. (اقرب الموارد). || نیکو کردن. (منتهی الارب). اصلاح کردن. قان الاناء؛ اصلحه. (اقرب الموارد). || آرایش کردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || آفریدن. (منتهی الارب). قان اﷲ فلاناً علی کذا؛ خلقه. (اقرب الموارد). || (اِ) بنده. توضیح بیشتر ...
  • قین. [ق َ / ق ِ] (ترکی، اِ) شکنجه. عذاب. (فرهنگ فارسی معین): هر کس را از محل اختفاء بیرون میکشیدند، بعد از قین و شکنجه و اخذ مال همان شربت شهادت می چشانیدند. (فرهنگ فارسی معین از عالم آراء ص 413). توضیح بیشتر ...
  • قین. [ق َ] (اِخ) آب و زمینی است از فزاره. در اینجا واقعه ای مشهور در زمان عبدالملک بن مروان اتفاق افتاد. رجوع به معجم البلدان شود. توضیح بیشتر ...
  • قین. [ق َ] (اِخ) دهی است در عثَّر در یمن. (از معجم البلدان). دهی است به یمن از جمله ٔ قراء عُثَّر. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

قین در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

قین در فرهنگ فارسی آزاد

  • قَین، عبد، بنده (جمع: قِیان)، آهنگر، صنعتگر (جمع: قُیُون، اَقیان)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه