معنی قلیا
لغت نامه دهخدا
قلیا. [ق َ] (ع اِ) قلی. رجوع به قلی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو (اسم) شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود.
هور قلیا
سریانی عبری این واژه را نخستین بار سهروردی به کار برده سپس شیخ احمد احسائی در ((شرح الزیاره)) هادی سبزواری واپسین فرزانه ی بنام ایرانی نیز درباره ی آن سخن گفته بی گمان سهروردی در کاربرد این واژه نگرشی داشته است به فروهر (مثال موجودات در عالم مینوی) این واژه خود دگر گشته ی فروهر یا فرورتی اوستایی است که با شنده ی دیرین در هستی است که به چهره ی باشندگان در جهان مادی پیکر پذیرفته و قلیای شیخ احمد احسائی نسای باز مانده ی آدمی است پس از آن که روان در رستخیز بدان باز می گردد فروهر
حل جدول
زاج سیاه
زاج
قلیا، قلیاب
نام تجاری کربنات سدیم
قلیا ، قلیاب
نام تجاری کربنات سدیم
جوهر قلیا
پتاس
فارسی به آلمانی
Soda (f)
فرهنگ معین
(قَ) (اِ.) شخار؛ ماده ای که از اِشنان گرفته می شود و از آن در صابون سازی استفاده می کنند.
فرهنگ عمید
فارسی به انگلیسی
Alkali
فارسی به عربی
صودا
واژه پیشنهادی
سودا
معادل ابجد
141