معنی قضیه

فرهنگ معین

قضیه

حکم و فرمان، خبر، گفتاری که احتمال صدق و کذب هر دو در آن باشد. [خوانش: (قَ یِّ) [ع. قضیه] (اِ.)]

فارسی به انگلیسی

قضیه‌

Affair, Concern, Issue, Matter, Premise, Story

فرهنگ فارسی آزاد

قضیه

قَضِیَّه، حکم، در منطق قضیه یا خبر قولی است که صدف یا کذب آن معلوم و قطعی نباشد، در هندسه امریست قابل اثبات از روی مقدمات مفروضه، در فارسی به معنای واقعه و حادثه نیز مصطلح است (جمع: قَضایا)،

فرهنگ عمید

قضیه

خبر،
حکم، فرمان،
جمله یا کلامی که معنی آن تمام باشد و بتوان دربارۀ آن حکم کرد،
(منطق) گفتاری که احتمال صدق و کذب داشته باشد،

حل جدول

قضیه

رویداد، ماجرا، واقعه و حادثه

رویداد، ماجرا، واقعه، حادثه

مترادف و متضاد زبان فارسی

قضیه

امر، جریان، حادثه، خبر، رویداد، عارضه، مسئله، مطلب، موضوع، واقعه

فارسی به عربی

قضیه

اطروحه، مقترح، نظریه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قضیه

گزاره

فرهنگ فارسی هوشیار

قضیه

داستان و حکایت، دلیل، فرمان

لغت نامه دهخدا

قضیه ٔ محرفه

قضیه ٔ محرفه. [ق َضی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ح َرْ رَ ف َ / ف ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به قضیه ٔ منحرفه و رجوع به قضیه شود.


قضیه ٔ انشائیه

قضیه ٔ انشائیه. [ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ اِ ئی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) جمله ٔ انشائیه چون امر و نهی. درمقابل جمله ٔ خبریه و قضیه ٔ خبریه. (ناظم الاطباء).


قضیه ٔ شرطیه

قضیه ٔ شرطیه. [ق َ ضی ی َ /ی ِ ی ِ ش َ طی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تألیف قضیه ای از دو چیز باشد: محکوم علیه و محکوم به، و آن بر دو گونه است: قسم نخست در قضیه ٔ حملی گذشت، قسم دیگر تألیف میان قضایا بر وجهی که هر یکی را از آن قضایا به سبب تألیف شایستگی قبول صدق و کذب زایل شودو قضیه ای که از جمله مؤلف بود بعد از تألیف شایسته ٔ آن قبول گردد، اینگونه قضایا را قضایای شرطی یا وصفی خوانند. پس خالی نبود از آنکه میان آن دو قضیه اعتبار مصاحبتی کنند یا معاندتی کنند یا نکنند، اگر اعتبار مصاحبتی کنند و حکم کنند به ثبوتش یا نفیش بر وجهی که وضع قضیه ٔ اول و دوم با هم متعاند باشند یا نباشند آن را شرطی متصله خوانند و اگر اعتبار معاندتی کنند آن را شرطیه ٔ منفصله خوانند. رجوع به اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 68 به بعد و رجوع به قضیه شود.


قضیه ٔ کلیه

قضیه ٔ کلیه. [ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) قضیه ای که حکم در آن بر همه ٔ افراد موضوع ثابت باشد، چون: کل انسان حیوان. رجوع به اساس الاقتباس و حاشیه ٔ ملا عبداﷲ شود.


قضیه ٔ حملیه

قضیه ٔ حملیه. [ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ح َ لی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تألیف قضیه ای از دو چیز باشد: محکوم به و محکوم علیه، و آن تألیف بر دو گونه است، یکی آنکه میان بسائط الفاظ و مفردات باشد یاآنکه در حکم بسائط الفاظ و مفردات بود، یعنی مؤلف به تألیف تقییدی که مفردی به جای آن بایستد و لامحاله این تألیف نیز به ربطی بود میان آن لفظها که اقتضاء تقیید کند این قسم را قضیه ٔ حملی خوانند. و تألیف دوم میان قضایا باشد که در قضیه ٔ شرطیه از آن بحث میشود. در قضیه ٔ حملیه چون هر یک از محکوم علیه و محکوم به مفردی اند یا در قوت مفردی، ربط میان ایشان به حمل محکوم به بر محکوم علیه بود، چنانکه گویند: زید بصیراست، و این را حملی موجب خوانند، و زید بصیر نیست، آن را حملی سالبه خوانند. (اساس الاقتباس ص 68، 69).


قضیه ٔ مهمله

قضیه ٔ مهمله. [ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ م َ ل َ / ل ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) (اصطلاح منطق) آنکه موضوع آن شخص معین نبود و در آن بیان کلیت و جزئیت نشود. (ناظم الاطباء). و رجوع به اساس الاقتباس و حاشیه ٔ ملا عبداﷲ شود.

معادل ابجد

قضیه

915

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری