معنی قزل اوزن

حل جدول

قزل اوزن

پر آب ترین رود استان زنجان

رودی در زنجان

از رودهای استان زنجان

شاخه اصلی سپیدرود


نام قدیمی قزل اوزن

ماردوس


از شعبات رود قزل اوزن

قرانقوچای

فرهنگ فارسی هوشیار

قزل اوزن

سپیدرود


اوزن

(اسم) نوعی زکام که انساج داخل بینی تحلیل رفته و صغر پیدا میکنند و منخرین گشادتر از حد طبیعی میشوند بطوریکه باسانی انتهای لوله بینی را در این قبیل مرضی میتوان مشاهده کرد. این مرض در دختران جوان در ابتدای بلوغ بیشتر دیده میشود رینیت آتروفی. گرانسنگ ارجمند

لغت نامه دهخدا

اوزن

اوزن. [اَ زَ] (ع ن تف) سنگین تر. باوزن تر. باسنگ. (منتهی الارب): هذا شعر اوزن من غیر؛ ای اقوی و امکن. الذهب اوزن من کل ذی وزن. || (اِ) رئیس و مهتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

اوزن. [اَ / اُو زَ] (ص) قوی و توانا. (آنندراج). قوی و شدید و باقوت. (ناظم الاطباء). || (اِ) شیر که اسد باشد. (آنندراج). شیر بیشه. (ناظم الاطباء).


قزل

قزل. [ق ِ زِ] (ترکی، ص) سرخ و احمر. (غیاث اللغات) (آنندراج). || (اِ) طلا. ذهب. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

قزل. [ق َ] (ع مص) برجستن. || لنگان رفتن. قزلان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قزلان شود.

قزل. [ق َ زَ] (ع اِمص) لنگی زشت. || باریکی ساق از لاغری. || لنگی وباریکی ساق با هم. || (مص) رفتن به رفتاربریده پای. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || خرامیدن. (منتهی الارب). تبختر. (اقرب الموارد).

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

قزل اوزن

201

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری