معادل ابجد
قرین در معادل ابجد
قرین
- 360
حل جدول
قرین در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
قرین در مترادف و متضاد زبان فارسی
- انیس، محشور، مصاحب، مقارن، مقرب، مقرون، ندیم، همنشین، یار، بسان، سان، شبیه، عدیل، مانند، مثل، نظیر، وش، همال، همتا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
قرین در فرهنگ معین
- همسر، همدم، یار، نزدیک، جمع قرنا (ء)، اقران. [خوانش: (قَ) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
قرین در لغت نامه دهخدا
-
قرین. [ق َ] (ع اِ) همسر. (ترجمان ترتیب عادل). همسر و همسال مرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب):
قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی.
سعدی.
|| یار. || شتر که با دیگری با هم بندند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || نزدیک. || همنشین. (منتهی الارب). عشیر:
عن المرء لاتسئل و سل عن قرینه.
(از اقرب الموارد).
ج، قُرَناء. (منتهی الارب). || دیو که همیشه با مردم باشد و گاهی جدا نشود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
-
قرین. [ق َ] (اِخ) شمشیر زیدخیل. (منتهی الارب).
-
قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) دهی است در طائف. (منتهی الارب).
- قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) جائی است در یمامه، و نجده ٔ حروزی نزدیک آن به قتل رسیده است. (از معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
- قرین. [] (اِخ) جائی است، و ذوالرمه دراشعار خود از آن یاد کرده است. (از معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
- قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) لقب وی عثمانی جد موسی بن جعفربن قرین است. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قرینی (موسی. ) شود. توضیح بیشتر ...
- قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) ابن ابراهیم. از محدثان است. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
- قرین. [ق َ] (اِخ) ابن سهل بن قرین. از محدثان است. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
- قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) ابن عامربن سعدبن ابی وقاص. از محدثان است. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
-
قرین. [ق ُ رَ] (اِخ) ابن عمرو. از محدثان است. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
قرین در فرهنگ عمید
-
نزدیک،
(اسم) [قدیمی] همدم، همسر، یار، مصاحب،
فارسی به عربی
قرین در فارسی به عربی
- مثل، معلق
عربی به فارسی
قرین در عربی به فارسی
- همسر , شریک , مصاحب , هم نشین شدن , جور کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
قرین در فرهنگ فارسی هوشیار
- همسر، همسال مرد، نزدیک، همنشین
فرهنگ فارسی آزاد
قرین در فرهنگ فارسی آزاد
- قَرِیْن، نزدیک- شوهر- همدم-یار- مصاحب (جمع: قُرَناء)،
فارسی به آلمانی
قرین در فارسی به آلمانی
- Gefällt, Gleich, Mögen
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید