معنی قرقره
لغت نامه دهخدا
قرقره. [ق ِ ق ِ رَ / رِ ق َ ق َ رَ / رِ] (اِ) رجوع به غرغره شود. || نام چرخی است که گناهکاران را به ریسمان بسته بدان آویزند. (آنندراج).
کلاته قرقره
کلاته قرقره. [ک َ ت ِ ق َ ق َ رِ] (اِخ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است. سکنه 448 تن. آب آنجا از چشمه، محصول آن غلات، لبنیات و شغل مردم زراعت و مالداری وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فارسی به انگلیسی
Bobbin, Caster, Drum, Pulley, Spool
فارسی به ترکی
makara
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
استوانهای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد،
قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ، طناب، فیلم، نوار یا امثال آنها به کار میرود،
چرخ نصبشده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت، یا دورۀ شیاردار برای حمل طناب، تسمۀ جناغی، یا زنجیر، پولی،
خندۀ بلند، قهقهه،
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
صدا کردن شکم، قهقهه، بانگ کردن
واژه پیشنهادی
یرمع
حل جدول
بوبین
مترادف و متضاد زبان فارسی
بوبین، چرخ
فارسی به عربی
بکره، خصله، دور، رباط، وشیعه
معادل ابجد
605