معنی قرض و دین

حل جدول

قرض و دین

ابام

وام، بدهی

بدهی


ختم ادای دین و قرض

ختم این است که در روز جمعه قبل از صبح غسل کرده و بعد از نافله نماز صبح
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را گفته سپس 100 مرتبه بگوید:
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبَّ الْعالَمینَ عَلی کُلِّ حالٍ
بعد از آن 100 صلوات بفرستد و در حین عمل با کسی صحبت و توجه ننماید
منبع: دو هزار دستور العمل مجرب ص 211
به جهت ادای دین بعد از هر نمازی 12 مرتبه بخواند و12 صلوات بفرستد
اللهُمَّ یا دَیّانَ الدَّینِ اِقضِ دَینِ بِحُرمَهِ جَدَّ حُسینِ اِقضِ دَینی بِحُرمَهِ جَدَّ الحَسَنِ وَالحُسَینِ
منبع: سر المستتر ص 58
دو رکعت نماز بخواند و بعد از حمد آیه مبارکه قل اللهم مالک المک را بخواند و این کلمات را بگوید
یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ رَحِیمَهُمَا تُعْطِی مِنْهُمَا مَا تَشَاءُ وَ تَمْنَعُ‏ مِنْهُمَا مَا تَشَاءُ صَلِ‏ عَلَى
‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اقْضِ عَنِّی دَیْنِی
دین به او زودی ادا می شود
آیه قل اللهم مالک الملک (آیه 26 سوره آل عمران):
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ
بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
منبع: صحیفه المهدیه ص 183


قرض

وام، دین

فارسی به عربی

قرض

دین، قرض، استلاف

فرهنگ عمید

قرض

وام،
* قرض دادن: (مصدر متعدی) وام دادن، عاریه دادن،
* قرض کردن: (مصدر متعدی) به وام گرفتن چیزی از کسی، وام گرفتن،
* قرض گرفتن: = * قرض کردن

عربی به فارسی

قرض

وام , قرض , قرضه , عاریه , واژه عاریه , عاریه دادن , قرض کردن


دین

بدهی , وام , قرض , دین , قصور , کیش , ایین , مذهب

لغت نامه دهخدا

قرض

قرض. [ق َ] (ع اِ) وام. (منتهی الارب): من ذا الذی یقرض اﷲ قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم. (قرآن 11/57).
- امثال:
از نوکیسه قرض مکن.
قرض بغداد بد است، مثلی است مشهور در ایران که قرض دادن بغدادیان که سوداگران آنجای اند بسیار بد میباشد حتی که ازمدیون نویسانده میگیرند که اگر به وعده نرساند دو برابر بدهد:
راضی شده ام به قرض اگر هم باشد
میدانم اگرچه قرض بغداد بد است.
محمدقلی سلیم (ازآنندراج).
قرض، حیض مردان است، مثلی است معروف. (آنندراج).
قرض، شوهر مردان است.
قرض که ده بیست شد نان و گوشت مخور. (آنندراج).
|| هرچه پیش فرستاده شود از نیکی و بدی. و این بر وجه تشبیه است، و به کسر نیز آمده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

قرض. [ق َ] (ع مص) بریدن. || مردن یا نزدیک مردن رسیدن. گویند: قرض رباطه، بمرد یا نزدیک به مردن رسید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || به چپ و راست پیچان و خمان رفتن. (منتهی الارب). گویند: قرض فی سیره، به چپ و راست پیچان و خمان رفت. || پاداش دادن. || وام دادن. || شعر گفتن. || روی گردانیدن از جائی و کرانه گزیدن از آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و از این باب است قول خدای تعالی: اذا غربت تقرضهم ذات الشمال، ای تخلفهم شمالاً و تقطعهم و تترکهم علی شمالها. (منتهی الارب).

قرض. [] (ع اِ) موریانه که کاغذ خورد، چنانکه سوس جامه ٔ پشمینه و موئینه خورد و ارضه که چوب خورد. (یادداشت مؤلف).

قرض. [ق ِ] (ع اِ) وام. (منتهی الارب). رجوع به قَرْض شود. || (مص) وام دادن. (منتهی الارب). رجوع به قَرْض شود.


قرض و فرض

قرض و فرض. [ق َ ض ُ ف َ] (اِ مرکب، از اتباع) انواع گوناگون قرض.


قرض و قوله

قرض و قوله. [ق َ ض ُ ل َ / ل ِ] (اِ مرکب، از اتباع) انواع گوناگون قرض.

معادل ابجد

قرض و دین

1170

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری