معنی قرار داده شده
حل جدول
نهاده
پس داده شده
مسترد
ندا داده شده
منادا
زینت داده شده
مزین
پاسخ داده شده
مجاب
تطبیق داده شده
آداپته
سازمان داده شده
ارگانیزه
قوت داده شده
مشدد
تفت داده شده
گرم و سوخته
فرهنگ فارسی هوشیار
نهاده اویستاده نشاند ه (صفت) معین کرده، ثابت گشته مقرر شده، عهد بسته پیمان بسته.
واژه پیشنهادی
مرهون
نعمت داده شده
متنعم-صاحب نعمت-برخوردار-مرفه-غرق نعمت-متمتع-توانگر-
زیور داده شده
مکلّل
زینت داده شده
آراسته
جلا داده شده
مصقول
معادل ابجد
824