معنی قدرت مالی

فارسی به انگلیسی

لغت نامه دهخدا

مالی

مالی. (حامص) با کلمه های دیگر بصورت مزید مؤخر ترکیب شود و معنی حاصل مصدری دهد: آب مالی. پایمالی. تریاک مالی. خاک مالی. خایه مالی. خشت مالی. دست مالی. دشمن مالی. روغن مالی.ریش مالی. شن مالی. شیره مالی. کاهگل مالی. کلاه مالی. گچ مالی. گل مالی. گوشمالی. لجن مالی. ماست مالی. نمدمالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مال شود.

مالی. (ص نسبی) منسوب به مال و دولت و ثروت. (ناظم الاطباء). منسوب به مال. مربوط به مال: امور مالی. مشکلات مالی.
- مالی و ملکی، چیزی که منسوب به مال و ملک باشد یعنی پولی و ملکی. (ناظم الاطباء).

مالی ٔ. [ل ِءْ] (ع ص) پرکننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مالی شود.

مالی. (اِخ) امپراتوری مالی که در قرن سیزدهم بوسیله ٔ «ماندنگها» میان ارتفاعات سنگال و نیجریه تشکیل یافت و تا قرن هفدهم ادامه داشت. (از لاروس). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.

مالی. (ع ص) پرکننده. || پرشونده. (غیاث). پر. مملو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
از همت درگاه تو عالی شود آن کس
کز مهر و وفای تو دلش باشد مالی.
سوزنی (یادداشت ایضاً).
از مهر و هوای تو مالی است همه دلها
زیرا که دلی داری خالی ز حقاد وکین.
سوزنی.

مالی. (ص) به معنی بسیار و فراوان باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (آنندراج):
هرکه سرمایه ٔ ماهی ز تو دارد حاصل
آفتابش ز دل سنگ برآید مالی.
سیف اسفرنگ (از فرهنگ رشیدی).
|| در ملک دکن باغبان را مالی گویند. (برهان). || (معرب، اِ) به یونانی عسل است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).به لغت یونانی انگبین را گویند که عسل باشد. (برهان). معرب از یونانی «ملی » به معنی عسل (در طب قدیم مستعمل است). (فرهنگ فارسی معین).

مالی. (اِخ) جمهوری مالی یکی از کشورهای غربی افریقاست که شامل سرزمین سودان قدیم فرانسه است و در حدود 1204000 کیلومتر مربع وسعت و 5020000 تن سکنه دارد. پایتخت آن باماکو و زبان رسمی آنجا فرانسه است. شمال و مرکز مالی در صحرای آفریقا قرار دارد، در این حدود قبایل صحرانشین به تربیت مواشی و گله داری اشتغال دارند. در جنوب که به دره های مجاور سنگال و نیجریه محدود میگردد، زراعت برنج و پنبه و ذرت و پسته ٔ زمینی رایج است. سودان در سالهای 1880-1895 م. بوسیله ٔ گالینی سردار فرانسه فتح شد و در سال 1958 استقلال یافت و دولت جمهوری در آن تشکیل گردید. در سال 1959 دو دولت سنگال و مالی فدراسیون مالی را بوجود آوردند که در سال 1960 این اتحاد متلاشی شد و سودان قدیم فرانسه نام مالی را برای خود حفظ کرد و در همین سال به استقلال کامل رسید و به طرف مشروطیت با تمایلات سوسیالیستی گامهای اساسی برداشت. در سال 1968 م. نظامیان در این کشور کودتا کردند و رئیس جمهوری «کیتا» را ساقط ساختند. (از لاروس). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.

فارسی به عربی

مالی

مالی

عربی به فارسی

مالی

مالی , مالیاتی , محاسباتی

فرهنگ عمید

مالی

مربوط به مال: کمک مالی،


قدرت

توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن،
توانایی، نیرو،
سلطه، نفوذ فرمان،
* قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن،
* قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن،
* قدرت نمودن: = * قدرت کردن

معادل ابجد

قدرت مالی

785

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری