معنی قانونگذار

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

قانونگذار

آنکه قانون وضع کند

فارسی به انگلیسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مقنن

قانونگذار، واضع‌قانون،
(متضاد) مجری

انگلیسی به فارسی

legislative

قانونی، تقنینی، قانونگذار، مقنن


legislator

قانونگذار، عضو هیأت مقننه


legislative authority

قانونگذار، مقنن، قوه مقننه، اختیار قانونگذاری

لغت نامه دهخدا

لیکورگ

لیکورگ. (اِخ) مقنن اسپارطه. قانونگذار اسپارتی و رواج دهنده ٔ مجدد بازیهای المپ. خطیب آتنی و پس از دموستن مشهورترین آنان (حدود396- حدود 324 ق. م.). و رجوع به لیکورگوس شود.


تت ها

تت ها. [ت ِ] (اِخ) قانونگذار معروف آتن مردم آن شهر را بموجب دارایی آنان بر چهار طبقه ٔ تقسیم کرده که طبقه آخرین تت ها یعنی مزدوران بودند. افراد این طبقه بنابر قانون سلن به مقامات حکومت و فرماندهی سپاه و سایر مشاغل نائل نمیتوانستند شد. (تاریخ قدیم فوستل دوکلانژ).


برهما

برهما. [بْرَ / ب َ رَ] (اِخ) در سنسکریت به معنی ذات واجب الوجود، و قادر مطلق. خدای بزرگ هندوان باستان. او مظهر آفریدگار جهان و خدایان و قادر مطلق است. وی با ویشنو (محافظ) و شیوا (مخرب) تثلیثی را تشکیل میدهد. (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع از ملل و نحل، رشید یاسمی). برهما رابصورت انسانی مجسم می کنند که دارای چهار سر و چهار دست است و در دستهای خود یک کوزه، یک تسبیح، یک قاشق مقدس و نسخه ای از ودا را نگاه داشته است. وی مصنف وداها و قانونگذار هند است و پرستش او قدیمترین آیین پرستش در این کشور می باشد. (دایره المعارف فارسی).

سخن بزرگان

دنیس واتیلی

تغییر را باید به عنوان یک قانون پذیرا باشی، نه به عنوان یک قانونگذار.

دگرگون پذیر را دگرگون کن، دگرگون ناپذیر را بپذیر و از آنچه غیر قابل قبول است، دوری کن.

معادل ابجد

قانونگذار

1128

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری