انجام پذیر، پیش بردنی، عملی، میسر، صورت پذیر
انجام پذیر، عملی، شدنی، پیش بردنی
عملی
Binding, Effectual, Enforceable, Standing
عملی، فعال
Wirksam, Wirkungsvoll
338
مجرا
جرا
ماجرا
مقابل تجرد
قابل اعتنا
قابل ارتجا
قابل استناد
قابل ارتجاع
مقابل ایجاب
مقابل اثبات
قابل اشتعال
مقابل واجد
مقابل وارد
مقابل استر
مقابل خراب