معنی قائمه
فرهنگ عمید
قائم
[قدیمی] ستون،
[قدیمی] قبضه، دسته،
فارسی به انگلیسی
Right
فرهنگ فارسی آزاد
قائِمهَ، مُؤنَّث قائم، پا، پایه، قبضه شمشیر، صفحه کتاب (جمع: قَوائِم)،
حل جدول
زاویه نود درجه
فرهنگ فارسی هوشیار
مونث قائم و راستایی، پای ستور، دسته دسته ی تیغ، پادیر تیری که زیر آسمانه یا دیوار شکسته نهند، سیاهه، تراز نامه (اسم) مونث قایم (قائم)، (اسم) یک پای یا یک دست ستور (اسب و جز آن) جمع: قوایم (قوائم)، چراغپایه، پایین پای تختخواب، قبضه (شمشیر و جز آن) یا قایمه خنجر (شمشیر) . قبضه خنجر (شمشیر) دسته آن، ستون پایه، آستانه در، شمع که در بنایی بکار برند.
زاویه قائمه
گوشه ی راست
قائمه زدن
پادیر زدن
دستگاه تعیین زوایای قائمه
راستگو شیاب
لغت نامه دهخدا
قائمه زدن. [ءِ م َ / م ِ زَ دَ] (مص مرکب) شمع زدن. رجوع به قائمه شود.
قائمه ٔ شمشیر
قائمه ٔ شمشیر. [ءِ م َ / م ِ ی ِ ش َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) دسته ٔ شمشیر. قبضه ٔ شمشیر.
قائمه ٔ خنجر
قائمه ٔ خنجر. [ءِ م َ / م ِ ی ِ خ َ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) قبضه ٔ خنجر. دسته ٔ خنجر.
زاویه ٔ قائمه
زاویه ٔ قائمه. [ی َ / ی ِ ی ِ ءِ م َ / م ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) زاویه ای است که 90 درجه باشد در صورتی که محیط کره را بسیصد و شصت درجه تقسیم کنند و بعبارت دیگر چون بر خط راست مفروش یعنی خط افقی، خطی قائم کنند پس سطحه ٔ میان ضلعین زاویه ٔ قائمه خواهد بود. (ناظم الاطباء). بیرونی آرد: چون خطی راست بر خطی اوفتد مانند زبانه ٔ ترازو بر عمودش و آن دوزاویه کزین سوی و زان سوی خطاند مر یکدیگر را راست باشند. هر یکی را قائمه خوانند و آن خط را عمود خوانند. (التفهیم ص 8). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده: اگر در صورت امتداد یک ضلع زاویه، زاویه ٔ دیگری مساوی زاویه ٔ نخستین پدید آید، این دو زاویه را قائمه خوانند، زیرا یکی از آن دو قائم بر دیگری است. و زاویه ٔ قائمه را زاویه ٔ محدوده نیز خوانند زیرا دارای اندازه ٔ ثابت و اختلاف ناپذیر است. و آن را زاویه ٔ معموده نیز گویند، زیرا هر یک از دو ضلع آن عمود بر ضلع دیگراست. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 624). و رجوع به آنندراج و شرح تذکره ٔ خفری باب اول فصل اول شود.
فارسی به عربی
انگلیسی به فارسی
قائمه
معادل ابجد
146