معنی فین

فین
معادل ابجد

فین در معادل ابجد

فین
  • 140
حل جدول

فین در حل جدول

  • قتلگاه امیرکبیر، حمام کاشان
  • حمام کاشان
  • قتلگاه امیر کبیر، حمام کاشان
فرهنگ معین

فین در فرهنگ معین

  • (اِ.) (عا.) آب بینی، مَف.
لغت نامه دهخدا

فین در لغت نامه دهخدا

  • فین. (اِ صوت) آواز فشاندن بینی. (یادداشت مؤلف).
    - فین کردن. رجوع به این ماده شود.
    || (اِ) آب بینی. (فرهنگ فارسی معین). توضیح بیشتر ...
  • فین. [ف َ] (ع مص) آمدن. (منتهی الارب).

  • فین. (اِخ) قصبه ای است در بخش مرکزی شهرستان کاشان که دارای دو قسمت جداگانه ٔ فین بزرگ و فین کوچک است و بعضی آن را فینین مینامند. فین در شش هزارگزی باختر کاشان واقع شده و بواسطه ٔ کثرت اشجار و آب وهوای خوب یکی از تفرجگاههای اطراف کاشان است. آب آن از چشمه ٔ معروف سلیمانی و سفیدآب تأمین میشود. در حدود 4300 تن سکنه دارد و محصول عمده اش غله، پنبه، تنباکو، صیفی و انواع میوه بخصوص انار، انجیر و انگور است و کار دستی مردم قالیچه بافی است. توضیح بیشتر ...
  • فین. (اِخ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که دارای 681 تن سکنه است. آب آن از چاه و قنات و محصول عمده اش غله، لبنیات، صیفی و کار دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
  • فین. (اِخ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که دارای 28 آبادی و 12251 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول عمده اش خرما، مرکبات و غله است. قراء مهم آن سرزه، مارم، خوشنگان و تیزج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). توضیح بیشتر ...
  • فین. (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش فین شهرستان بندرعباس است که دارای 2267 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول عمده اش خرما، مرکبات، غله و تنباکوست. مزارع پرزین، کوک، گرو جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

فین در فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

فین در عربی به فارسی

  • مرداب , زمین ابگیر , سیل گیر , سیاه اب
گویش مازندرانی

فین در گویش مازندرانی

  • نام دهکده ای در پنجک رستاق نوشهر
فرهنگ فارسی هوشیار

فین در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه