معنی فیلمى ساخته گوردون داگلاس

لغت نامه دهخدا

گوردون

گوردون. [گُرْ دُن ْ] (اِخ) شارل ژرژ، معروف به گوردون پاشا (1833-1885م.). کاشف و افسر انگلیسی که در وول ویچ متولد شد. وی حاکم سودان بوده و موقعی که مهدی خرطوم (پایتخت سودان) را گرفت، کشته شد.

گوردون. [دُن ْ] (اِخ) مرکز ناحیه ٔ لوت (در فرانسه) که 4000 تن جمعیت دارد. کلیساهایی از قرون 12 و 14 م. در این ناحیه می باشد. این ناحیه 9 بخش و 85 بلوک دارد که مجموعاً 39500 تن جمعیت دارد.


ساخته

ساخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف) بناشده:
چون مقیمان همه مشغول مقامند و لیک
یک یک از ساخته ٔ خویش همی بر گذرند.
ناصرخسرو.
|| مصنوع. صنیع. بعمل آمده. ساخته شده: همه سپرغمهای آن از زر و سیم ساخته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 43). || در تداول عامه در مقابل «سفارشی » یعنی کالائی که سفارش میشودکه صنعتگر بسازد، بکار میرود. || آماده. (صحاح الفرس) (برهان). مستعد و آماده. (غیاث). حاضر.مهیا. بسغده. بسیجیده: اردشیر یک شب بخواب دید که فرشته ای از آسمان فرود آمدی و وی را گفتی خدای عزوجل ملک بتو خواهد دادن. ساخته باش. (تاریخ بلعمی).
از پی خدمت شریف تو داد
تا روم با تو ساخته بسفر.
فرخی.
گفت ساخته باشید که با بوسهل سوی ری بروید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401). یک شب... پرده داری.... بیامد و مرا که عبدالغفارم بخواندو چون وی آمدی بخواندن من، مقرر گشتی که بمهمی مرا خوانده می آمد، ساخته برفتم. (تاریخ بیهقی ص 130). مثالها رفت بخراسان بتعجیل ساخته شدن مردمانی که آرزومند خانه ٔ خدای عزوجل بودند. (تاریخ بیهقی). یک تن ساخته داری به که دو تن ناساخته. (قابوسنامه).
چون چاشت کند بخویشتن پیوست
تو ساخته باش کار شامش را
وان را که ازو همی طمع دارد
گو ساخته باش انتقامش را.
ناصرخسرو (دیوان ص 22).
خدای تعالی ترا عافیت داد و لیکن چون بلا اختیار کردی، ساخته باش. (قصص الانبیاء جویری ص 153). گفت فردا علماء حاضر خواهند آمدن، باید که ساخته باشی مناظره ٔ ایشان را. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 64). و تو ساخته باش با سپاه و چون خروش بوق شنیدی بیرون آی. (مجمل التواریخ والقصص).سلجوقیان ناساخته بودند. این قوم ناگاه بریشان زدندو بغارت مشغول شدند. (راحه الصدور راوندی). مردمان را فرمود که ساخته شوید و بیرون روید. (ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 66). و جنگ آغاز نهادند و معاویه نیز ساخته شد. (ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 75). تا اگر ناگه از در درآید [دشمن] ناساخته نباشی. (مجالس سعدی). || شاک السلاح، با سلاح مکمل. با تجهیزات کافی. با برگ و ساز هر چه تمامتر. با تمام سلاح و آلات حرب: ابوبکر مردمان مدینه را همی گفت ساخته باشید شما و با سلاح همی روید هر جا که روید که این عرب نباید که شبیخون کنند. (تاریخ بلعمی). عبدالملک بن مهلب بمدد حجاج فرارسید با سپاهی ساخته، دیگر روز حرب اندر گرفتند. (تاریخ بلعمی).
چو آگاه شد اشکش آمد براه
ابا لشکری ساخته پیش شاه.
فردوسی.
سپاهی ز استخر بی مرببرد
بشد ساخته تا کند رزم گرد.
فردوسی.
احمد بن عبد العزیز... با لشکری ساخته و انبوه بیامد. (تاریخ سیستان ص 248). چون فرا رسید با سپاه ساخته، سپاه عمار ناساخته بودند. (تاریخ سیستان). آخر قضا را طغرل با سواری هزار ساخته... بدر شهرآمد. (تاریخ سیستان). خبر آمدکه داود بطالقان آمد با لشکر قوی و ساخته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 579). و قومی را که کم سلاح تر بودند ساخته بداشت. (تاریخ بیهقی ص 39). || آراسته. (انجمن آرا) (آنندراج):
همیشه دشمن تو سوخته تو ساخته بزم
ببزم ساخته رود آخته دو صد چرگر.
(از حاشیه ٔ لغت فرس، نسخه ٔ خطی نخجوانی).
|| باندام. بسامان. فراهم. راست شده. روبراه. سر و صورت گرفته. مرتب و منظم: اهل یغسون یا سو مردمانی اند بیشتر با نعمت و کاری ساخته تر دارند. (حدود العالم).
شهنشاه را کارها ساخته ست
وزین کاربیرنج پرداخته ست.
فردوسی.
گر چه شان کار همه ساخته از یکدگر است
همگان کینه ور و خاشه بریکدگرند.
ناصرخسرو.
من بیرون روم و کار شما را ساخته گردانم. (کلیله و دمنه). || مصمم. جازم. قاصد:
که پرسد که این جنگجویان که اند
وزین تاختن ساخته بر چه اند.
فردوسی.
گذارش پر از نره دیوان جنگ
همه رزم را ساخته چون پلنگ.
فردوسی.
همه ساخته کینه و جنگ را
همه تیز کرده بخون چنگ را.
فردوسی.
|| ترکیب شده. تلفیق شده: گویند این نغمه ها از ساخته های فلان آهنگساز است. || مزور. قلب. غیر اصل. ساختگی: غز گفتا تو سزاوارتری ای عم بدین سنگ و آن سنگ ساخته به وی داد. (مجمل التواریخ و القصص).
- حدیثهای ساخته، احادیث موضوعه. احادیث بربسته.
|| موافق. (برهان). سازوار.سازگار. مهربان. متحد. همساز. هم آهنگ. همدل. همداستان:
الیاس بن اسد... همیشه مردمان را بر معدل بن الحصین شوریده گونه همی داشت و مردمان با الیاس ساخته تر بودند. (تاریخ سیستان). همیشه با خوارج ساخته بود و او [محمد بن الحصین] را نیازردندی. (تاریخ سیستان).
نشنیدستی که خاک زر گردد
از ساخته کدخدای و کدبانو.
ناصرخسرو.
شگفت نیست که از رای عدل گستر تو
شوند ساخته چون دو برادر آتش و آب.
مسعودسعد.
با حاسد تو دولت چون آب و روغن است
با ناصح تو ساخته چون زیر با بم است.
سوزنی.
|| خوش مشرب. سازگار با همه کس. ملایم. حلیم. آرام: و مردی ساخته بود بی تعصب [ابراهیم القوسی] و بر خوارج و اهل سنت و تمیمی و بکری ساخته بود و طریق سلامت گرفته. (تاریخ سیستان ص 191). مردی بود بسلامت با خوارج هیچ حرب نکردی و با هر کسی ساخته بود. (تاریخ سیستان ص 190). || کنایه از مردم شیاد چاپلوس. (برهان). || نوازش یافته. دلخوش. دلگرم:
ساخته و سوخته در راه تو
ساخته من، سوخته بدخواه تو.
نظامی.
|| ساز کوک کرده. (انجمن آرا) (آنندراج):
به پردلی و به مردی همه نگه دارد
نگاهداشتنی ساخته چو ساخته چنگ.
فرخی.
هرفاخته ای ساخته نائی دارد
هر بلبلکی زیر و ستائی دارد.
منوچهری (دیوان ص 149).
چون بربط نواخته و چنگ ساخته
قمری و فاخته بخروشند بر چنار.
قطران (از انجمن آرا).
- آراسته و ساخته، آماده. معد. با اسباب آراسته: هشت هزار مرد بودند از مهاجر و انصار همه آراسته و ساخته و با سلاح تمام. (تاریخ بلعمی).
و آنگاه درین حصن ترا حجرگکی داد
آراسته و ساخته باندازه و در خور.
ناصرخسرو.
سپاهی داشتی آراسته و ساخته. (نوروزنامه).


گوردون د ژنوییا...

گوردون د ژنوییاک. [دُن ْ دُ ژِ] (اِخ) نیکلا (1826-1898 م.).عالم نسب شناس فرانسوی که در پاریس متولد شد.

بیوگرافی

کرک داگلاس

بازیگر (1916 نیویورک- آمریکا) از والدین یهودی و روسی به دنیا آمد. ابتدا به عنوان پیش‌خدمت کار می‌کرد، سپس کشتی‌گیر حرفه‌ای شد. در سال 1941 برای نخستین بار در برودوی ظاهر شد. در سال 1945 به برودوی بازگشت و نقش‌های مهمتری را ایفا کرد. در سال 1949 در فیلم قهرمان با ایفای نقش مشت‌زن بی‌وجدان راهش را به سوی موفقیت باز می‌کند. او ممئن، خودخواه، پرهیجان و نیرومند و فردگرا بود. به خاطر فیلم قهرمان، بد و زیبا و شور زندگی کاندیدای دریافت اسکار شد. داگلاس گویی بازیگری است که برای ایفای نقش شخصیت‌های آثار داستایفسکی ساخته شده است. میان ستارگان هالیودی او نمونه‌ای از ترکیب جنون و افسردگی است. از فیلم‌هایش: آدم‌های خشن، کویینی، باد را به ارث ببر، اسکار، حریص، الماس‌ها، ساترن، فیم‌های خانگی، دو هفته در شهری دیگر، مرد بی‌ستاره، مبارز ضد سرخ‌پوست، از دل گذشته‌ها، نامه‌ای به سه همسر، قهرمان، آسمان بزرگ، اولیس.


مایکل داگلاس

بازیگر (1944، نیوجرزی- آمریکا) پسر کرک داگلاس بازیگر و دایانا دیل بازیگر است که در هشت سالگی او از یکدیگر جدا شدند. در اواسط دهه 1960 وارد سینما شد. ابتدا به عنوان دستیار کارگردان کارش را شروع کرد اما در اواخر همین دهه کارش را برای بازیگری در تلویزیون و تئاتر سینما آغاز کرد. در فیلم دیوانه‌ای از قفس پرید برنده جایزه اسکار شد. از اوایل دهه 1980 به عنوان بازیگر به شهرت رسید. از فیلم‌هایش: سلام قهرمان، آدم در ساعت 6 پیش از ظهر، ناپلئون و سامانتا، ‌اغماء، اتاق ستاره، گروه خوانندگان، جاذبه مرگبار، وال‌استریت، باران سیاه، عارضه چینی، جنگ رزها، غریزه اصلی، رئیس جمهور آمریکا، بازی، قاچاق، پسران شگفت‌انگیز.

سخن بزرگان

داگلاس مالوچ

شما ناگزیرید شادی را باور داشته باشید، وگرنه شادی هیچ گاه از راه نمیرسد.


کرک داگلاس

برای رسیدن به هر چیزی باید شجاعت شکست خوردن را داشته باشی.

همیشه به پسرهایم گفته ام که برای به دست آوردن هر چیزی باید شجاعت شکست خوردن را داشته باشید.

معادل ابجد

فیلمى ساخته گوردون داگلاس

1628

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری