معنی فکسنی
لغت نامه دهخدا
فکسنی. [ف َ ک َ س َ] (ص) در تداول عوام، بی ارج. ناچیز. (یادداشت مؤلف). معمولاً لوازم و اشیاء ازکارافتاده و کهنه را گویند.
فارسی به انگلیسی
Dilapidated, Gimcrack, Mean, Ramshackle, Rattletrap, Shoddy
فرهنگ معین
(فَ کَ سَ) (ص.) کهنه، فرسوده، درب و داغان.
حل جدول
آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان، درمورد اشیاء نیز به کار می رود.
فرسوده و در حال فروپاشیدن
آدم بی سر و پا، بی صورت و سامان، در مورد اشیا نیز به کار می رود، فرسوده، در حال فرو پاشیدن
آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان، درمورد اشیاء نیز به کار می رود.
فکسنی
آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان ، درمورد اشیاء نیز به کار می رود.
فکسنی
در حال فرو پاشیدن
فکسنی
بی سر وپا
فکسنی
از کار افتاده و قراضه
فکسنی
فرسوده و در حال فروپاشیدن
فکسنی
فرهنگ عوامانه
آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان را گویند و درمورد اشیاء نیز استعمال می شود.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
220