معنی فلز گرانبها

حل جدول

فلز گرانبها

طلا


گرانبها

قیمتی

نفیس

ثمین

لغت نامه دهخدا

گرانبها

گرانبها. [گ ِ ب َ] (ص مرکب) نفیس. قیمتی. ثمین. باارزش. سنگین قیمت:
وی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی.
گرچه گهری گرانبها بود
چون مه به دهان اژدها بود.
نظامی.

فارسی به عربی

ترکیب فلز بافلز گرانبها

سبیکه


گرانبها

ثمین، شیء ثمین، غنی، لا یقدر

فارسی به ایتالیایی

گرانبها

pregiato

prezioso

inestimabile

فارسی به آلمانی

فرهنگ معین

گرانبها

(~. بَ) (ص مر.) نفیس، باارزش، قیمتی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

گرانبها

ارجمند، ارزشمند، ارزنده، باارج، باارزش، بهادار، پرارزش، پرقیمت، پرقیمت، ثمین، قیمتی، گران، گرانقدر، گران‌قیمت، گرانمایه، مهم، نفیس،
(متضاد) بی‌اهمیت، کم‌بها، کم‌قیمت

فارسی به انگلیسی

گرانبها

Dear, Invaluable, Precious, Priceless, Rich, Valuable, Valued

فرهنگ فارسی هوشیار

گرانبها

قیمتی، سنگین قیمت، با ارزش

معادل ابجد

فلز گرانبها

396

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری