معنی فلز غلتان

لغت نامه دهخدا

غلتان

غلتان. [غ َ] (نف، ق) نعت فاعلی از غلتیدن. غلتنده. آنچه میغلتد. غلطان:
درآمد ز زین گشت غلتان به خاک
همی گفت کای راست دادار پاک.
اسدی (گرشاسب نامه).
بماندش یکی نیمه بر زین نگون
دگر نیمه غلتان ابر خاک و خون.
اسدی (گرشاسب نامه).
من شسته به نظاره و انگشت همی گز
وآب مژه بگشاده و غلتان شده چون گوز.
سوزنی.
|| هرچیز گرد و مدور. || مروارید. (ناظم الاطباء). رجوع به غلطان شود.


بام غلتان

بام غلتان. [غ َ] (اِ مرکب) بام غلطان. قطعه سنگی بشکل استوانه تراشیده و دسته ای از آهن برآن تعبیه کرده، و آنرا فرازبامهای گلی گردانند تا سقف گلین بام هموار و فشرده شود و آب باران بسبب سختی قشر گلین بدرون نفوذ نکند و از ناودان به پایین دود. رجوع به ماده ٔ بعد شود.


فلز

فلز. [ف ِ ل َزز / ف ُ ل ُزز] (ع اِ) فِلِزّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فِلِزّ شود.

فلز. [ف ِ ل ِزز] (ع اِ) مس سپید که از آن دیگهای ریخته سازند. || ریم آهن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سنگریزه. (منتهی الارب). || گوهر کانی هرچه باشد، یا هرچه گداز دهد از آن، یا هرچه آن را کیر [دمه ٔ آهنگری]، دود سازد وقت گداختن. || ضریبه که بر آن شمشیر آزمایند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (ص) مرد زفت. (منتهی الارب). بخیل. (اقرب الموارد). || مرد سطبر درشت. || (اِ) عنصر شیمیائی ساده ای است دارای جلای مخصوص. فلزهاعناصر ساده ای هستند که در حرارت معمولی جامدند، بغیر از جیوه، و همه حاجب نور هستند، مگر طلا و نقره که بحالت ورقه ٔ بسیار نازک شفاف درمی آیند. و در غالب موارد وزن مخصوص آنها زیاد است. فلزها هادی خوبی برای حرارت و الکتریسیته هستند و میتوان آنها را طوری براق کرد که نور را منعکس سازند (جلای فلزی). اکثر فلزهاچکش خوار و قابل مفتول شدن و قابل تبدیل به ورقه های نازک هستند و در اثر ضربه یا فشار خرد نمی شوند. ج، فلزات. (فرهنگ فارسی معین). لفظ فلزات که بر هفت گوهر افتد زر است و سیم و قلعی و مس و آهن و سرب و خارصینی، و بعضی فلزات را نُه گویند یعنی زر، زیبق، اسرب، ارزیز، فضه، آهن، مس، شبه و روی. (یادداشت مؤلف).
- عصر فلزات، (اصطلاح زمین شناسی) قسمتی از طبقات بسیار جدید و بالایی و نزدیک به وضع دوران چهارم را گویند که مقارن با شناختن فلز توسط انسان بوده است. این دوره تقریباً از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح شروع میشود و با شروع این عصر دوره ٔ نوسنگی (یا عصر حجر جدید) ختم میگردد. قدیمترین فلزی که بشر شناخته و آن را به کار برده مس است و به همین جهت ابتدای عصر فلزات را بنام دوره ٔ مس نامیده اند. پس از آن دوره ٔ آلیاژهای ساخته شده از مس است که مفرغ باشد. از یکهزار سال قبل از میلاد مسیح بشر آهن را کشف کرد که آن را دوره ٔ آهن نامند و اکنون هم بشر در همان دوره است. (فرهنگ فارسی معین).
ترکیب های دیگر:
- فلزتراشی. فلزکاری. فلزی. رجوع به این کلمات شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

غلتان غلتان

در حال غلتیدن پیاپی.


غلتان

‎ (صفت) چیزی که می غلتد غلتنده، در حال غلتیدن، هر چیز گرد و مدور یا مروارید غلتان. مروارید کاملا گرد.


غلت غلتان

غلتان غلتان غلتیدن پیاپی.


فلز مگنولیا

فلز سپید: توپال سپید

فرهنگ معین

غلتان

چیزی که می غلتد، غلتنده، هرچیز گرد و مدور. [خوانش: (غَ) = غلطان: (ص فا.)]

فرهنگ عمید

غلتان

غلتنده،
(قید) درحال‌ غلتیدن،
[مجاز] هر‌چیز گرد و مدور،
(بن مضارعِ غلتاندن و غلتانیدن) = غلتاندن


بام غلتان

سنگ بزرگ استوانه‌ای که در زمستان آن را روی بام می‌غلتانند تا کاهگل بام سفت و سخت شود و چکه نکند، غلتک سنگی، بام‌گلان،

فارسی به عربی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فلز

توپال

معادل ابجد

فلز غلتان

1598

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری