معنی فقره
فارسی به انگلیسی
Article, Entry, Item, Line, Lot
فرهنگ معین
(فِ قْ رَ) [ع. فقره] (اِ.) مهره پشت، هر یک از مهره های ستون فقرات.
فرهنگ عمید
واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع، یا امثال آن،
مرتبه، دفعه،
بند، ماده،
موضوع،
(پزشکی) [قدیمی] هریک از مهرههای ستون فقرات، مهرۀ پشت،
حل جدول
واحد شمارش چک
مترادف و متضاد زبان فارسی
باب، فصل، مبحث، بابت، خصوص، امر، مسئله، موضوع، بند، قطعه، حادثه، واقعه
فارسی به آلمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
مهره پشت را گویند
واژه پیشنهادی
پشت مهره
معادل ابجد
385