معنی فرید

فرید
معادل ابجد

فرید در معادل ابجد

فرید
  • 294
حل جدول

فرید در حل جدول

  • یگانه، دردانه، گوهر یکتا
  • بی نظیر
  • گوهر یکتا
  • تنها، یگانه، بی مانند
مترادف و متضاد زبان فارسی

فرید در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌مانند، بی‌همتا، تک، تنها، تنها، واحد، وحید، یگانه
فرهنگ معین

فرید در فرهنگ معین

  • یگانه، بی همتا، گوهر یکتا و گران بها، (اِ. ) گوهری که میان گردن بند آویزان کنند. [خوانش: (فَ) [ع. ] (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

فرید در لغت نامه دهخدا

  • فرید. [ف َ] (اِ) میانه ٔ قلاده را گویند. (برهان).

  • فرید. [ف َ] (ع ص) یگانه. (منتهی الارب). واحد. (از اقرب الموارد). یکتا. بی مانند. بی نظیر. یگانه. (یادداشت بخط مؤلف):
    نتوان گفت فریدی، که نه ای
    جفت فضلی، نبود جفت فرید.
    سوزنی.
    || سیف فَرید؛ شمشیر بی نظیر و مانند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (اِ) شبه و مهره ای که فاصل باشد میان مروارید و زر. ج، فراید. || گوهر نفیس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مروارید در رشته کشیده ٔ فصل یافته بغیر خود. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

فرید در فرهنگ عمید

  • یکتا، بی‌نظیر، بی‌مانند،

    گوهری که در میان گردنبند قرار دارد
نام های ایرانی

فرید در نام های ایرانی

  • پسرانه، بی همتا، یکتا، یگانه، بی نظیر
عربی به فارسی

فرید در عربی به فارسی

  • غیر مساوی , بی همتا , بی نظیر , بیتا , بیمانند , یکتا , یگانه , فرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

فرید در فرهنگ فارسی هوشیار

  • واحد، یگانه، یکتا، بی مانند، بی نظیر
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید