معنی فریادوفغان
حل جدول
هوار، غوغا، داد
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ. )
ناله سنج
(صفت) ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ. )
نالیدن
(مصدر) (نالیدنالدخواهدنالیدبنال نالنده نالان نالیده نالش ناله) ناله کردن فریادوفغان کردن: نبینید خویشان و پیوستگان نبینید نالیدن خستگان، شکایت کردن گله کردن: } ازکوتاهی عمرمی نالی ک، { دعا کردن بازاری تضرع کردن: چندان دعاکن درنهان چندان بنال اندرشبان کز گنبد هفت آسمان درگوش توآید صدا. (دیوان کبیر. 6:1)، نغمه محزون سردادن ظوازحزن انگیز خواندن: طرفه مرغان بردرخت دین همی نالندزار اندرآن گلزار جانت را نوای زار کو ک یانالیدن موسیقی. بترنم درآمدن آن نواخته شدن آن: زنالیدن بوق و بانگ وسرود هوا گشت از آوازبی تار وپود. -5 بانگ برداشتن خروشیدن: } واگرهیچ چیزی آلوده برآن ریگ افکنند بنالد چنانکه رعد بنالد -6 { تظلم کردن دادخواهی کردن: } و هرکس که پیش خواجه بزرگ رفت وبنالید جواب آن بودکه کارسلطان وعارض است ومرا درین باب سخنی نیست. -7 { رنجیدن. -8 مریض شدنبیمارشدن: } مسکین این فال بز دور است آمد و دیگر روزبنالیدوشب گذشته شدو آنجا دفن کردند {
معادل ابجد
1432