معنی فروید

حل جدول

فروید

روانشناس مشهور


اثر زیگموند فروید

رویا


کتاب معروف فروید

رویا


اثری از زیگموند فروید

آشوب تمدن، آینده یک پندار، یک توهم

فارسی به انگلیسی

سخن بزرگان

زیگموند فروید

خانه، بدلی برای بطن مادر؛ مسکنی که زمانی برای انسان امن ترین و آسایش بخش ترین مکان بوده است و برای همیشه آرزوی آن را دارد.

دانش باید توهم های متافیزیکی، پیشداوری ها و خرافه ها را پشت سر بگذارد، اما مفهوم عقلانیت (یعنی حقیقت، آزادی و عدالت) را به عنوان سنت از نسلی به نسلی منتقل کند.

بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی ندارند، چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده ی مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند.

آدمی به کار کمتر گرایش دارد تا به امکانات دیگر خشنود شدن. بیشتر انسان ها به اجبار کار می کنند و این فرار طبیعی از کار موجب پیچیده ترین دشواری های اجتماعی می شود.

موفقیت هیچ گاه حتمی نیست، بلکه به جمع شدن عوامل فراوان بستگی دارد و از همه بیشتر وابسته به سرشت روانی است که کارکردش را با جهان بیرون هماهنگ سازد و از آن برای لذت جویی بهره گیرد.

زندگی جمعی انسان تنها زمانی امکان پذیر می شود که افراد زیادی گرد هم آیند که از یکایک افراد جمع، نیرومندتر و در برابر فرد، یکپارچه باشند.

لطیفه ها در حقیقت به این دلیل ساخته می شوند که مایه ی شادی دیگران گردند و چیزی را که پیش تر پنهان بود- یا ابراز نگردیده- بیرون بیاورند.

پرسشی که هرگز بدان پاسخ داده نشده است و خود من نیز با وجود سی سال پژوهش و مطالعه برای آن پاسخی نیافته ام این است که «خواسته ی زنان چیست؟»

هیچ گاه در برابر رنج، بی شرم تر از زمانی که عشق می ورزیم و هیچ گاه ناکام تر از زمانی که ابژه ی عشق را از دست می دهیم نیستیم.

ما به طنز نیازمندیم، زیرا هرچه بزرگتر می شویم این آمادگی را پیدا می کنیم که افرادی ترشروی و غمگین شویم، اما بچه ها به راحتی می خندند.

به جاست از سر حسرت آه بکشیم که برخی با استعدادشان می توانند ژرفترین ادراک ها را از احساس های خویش بیرون آورند، حال آنکه افرادی مانند ما با تردید رنج آور و تلاش های مداوم می تواند به آن راه پیدا کند.

اگر نمی توانیم همه ی رنج ها را از بین ببریم، [دست کم] می توانیم برخی از آنها را از بین برده و برخی دیگر را آرامش بخشیم.

پس از بیراهه های دراز از طریق علوم پزشکی و روان درمانی، دلبستگی من به مسائل فرهنگی بازگشت که در زمان نوجوانی ام - که تفکر در من هنوز چنان بیدار نشده بود - مرا به سوی خود می کشاند.

اندیشه، یعنی کار در حال تمرین.

همه ی انسان ها ارزش دوست داشتن ندارند.

همان گونه که یک تاجر هوشیار از به کار انداختن سرمایه اش در یک جا پرهیز می کند، مصلحت زندگی حکم می کند که آدمی چشمداشت همه ی رضایت خویش را از یک گرایش نداشته باشد.

هر کس که از هنر تاثیر پذیرفته باشد می داند که ارزش هنر به مثابه ی سرچشمه ی لذت و تسلی خاطر در زندگانی حدی ندارد.

کسی که اهل عمل باشد، از جهان بیرون، که نیروی خود را با آن می آزماید، دست نمی کشد.

فایده ی نظم، انکار ناشدنی است، زیرا بهترین امکان بهره گیری از مکان و زمان را به انسان می دهد و در ضمن، نیروهای روانی او را پاس می دارد.

عدالت از لوازم تمدن است، یعنی این ضمانت که نظام حقوقی استقرار یافته، از این پس به سود فرد شکسته نشود.

تمدن به مجموعه ی دستاوردها و نهادهایی گفته می شود که زندگی ما را از زندگی حیوانی پیشینیان دور می کند و دو هدف دارد: یکی نگاهبانی از انسان در برابر طبیعت و دیگری تنظیم روابط بین انسان ها.

تسلط بر طبیعت تنها شرط نیک بختی انسان نیست، چنان که تنها هدف کوشش های تمدن هم نیست، اما نمی توان بی ارزش بودن پیشرفت های تمدن را از آن نتیجه گرفت.

آدم اکراه دارد که بگوید نیت «شاد بودن انسان» در برنامه «آفرینش» جایی نداشته است.

انسان ها اکنون در چیرگی بر طبیعت تا جایی پیش رفته اند که می توانند به کمک آن، یکدیگر را تا آخرین نفر نابود کنند.

عواطف و هیجان ها مجموعه ای گسترده از دریافت های حسی ما می باشد که در شرایطی خاص، آن را تجربه می کنیم و در فرایند رفتاری ما تاثیر بسزایی دارند.

ترس استثمارگران از قیام سرکوب شدگان، آنان را به سمت اقدام های دوراندیشانه ی شدید سوق می دهد.

دگرگونی روح، روندی تکاملی است.

از انسان متمدن می خواهیم که هر جا در طبیعت با زیبایی روبه رو می شود، به آن احترام بگذارد و تا آنجا که دستانش توانایی کار داشته باشند، آن را در آفرینش اشیا به کار گیرد.

فایده ی زیبایی روشن نیست. ضرورت فرهنگی آن را نمی توان به آشکارا درک کرد. با وجود این، تمدن نمی تواند از آن چشم پوشی کند.

نهفته ترین اسرار ذهن چیزی است که می توان آن را به هشیاری در آورد.

اگر کسی را دوست دارم باید به گونه ای، شایسته ی آن باشد.

مخالفت، به ناچار، دشمنی نیست، بلکه به عنوان بهانه ای برای دشمنی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.

رابطه ی بین خود (ego) و نهاد (id) را می توان با رابطه ی بین سوار و اسب مقایسه کرد. اسب، تامین کننده ی انرژی و سوار، هدف گذار و راهنماست.

زمانی دراز نگرانیم که چگونه زنده بمانیم، سپس خود را دل مشغول چگونه نمردن می کنیم؛ این است تمایز هوشمندانه.

زیبایی که حاضر نیستیم آن را از خواسته های تمدن حذف کنیم، نمونه ای است برای نشان دادن اینکه هدف تمدن، تنها سود بردن نیست.

لذت بردن از زیبایی، ماهیت احساسی خاص، ملایم و سرمست کننده ای دارد.

واژه پیشنهادی

اثری از زیگموند فروید

روان شناسی توده

آینده یک تَوَهم(پندار)

آشوب تمدّن


از آثار زیگموند فروید

آسیب‌شناسی روانی در زندگی روزمرهآینده یک پندارتمدن و ملالت‌های آنتوتم و تابوتعبیر خواب ضمیر ناآگاه موسی و یکتاپرستی

تعبیر رویا یا تعبیر خواب

آشوب تمدن


کتابی از زیگموند فروید

توتم و تابو

معادل ابجد

فروید

300

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری