معنی فروزان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(فُ) (ص فا.) تابان، درخشان.
فرهنگ عمید
تابان، درخشان،
حل جدول
ثاقب
مترادف و متضاد زبان فارسی
تابان، درخشنده، روشن، منور، نورانی، وهاج
فارسی به انگلیسی
Ablaze, Aglow, Flamboyant, Radiant, Resplendent, Shining, Shiny
فارسی به عربی
مشتعل
نام های ایرانی
دخترانه، تابان، درخشان، شعله ور، مشتعل، روشن، درخشنده
فرهنگ فارسی هوشیار
درخشنده، افروزنده، تابنده، روشن
فرهنگ پهلوی
نورانی، شعله ور
فارسی به آلمانی
In flammen
معادل ابجد
344