معادل ابجد
فرود در معادل ابجد
فرود
- 290
حل جدول
فرود در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرود در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
پایین، تحت، زیر، نزول، هبوط،
(متضاد) فراز، فوق
فرهنگ معین
فرود در فرهنگ معین
- (اِ. ) زیر، پایین، اندرون، بخش زیرین جایی، الگوهای ملودیک برای بازگشت به مُدِ اولیه یا مایه اصلی (موسیقی)، توالی آکوردها به عنوان پایان یا تقسیم یک قطعه موسیقیایی. [خوانش: (فُ) [په. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
فرود در لغت نامه دهخدا
-
فرود. [ف ِ /ف ُ] (پیشوند، ق) در پهلوی فرت، پارسی باستان ظاهراً فروتا، سنسکریت پروتا. (حاشیه ٔ برهان چ معین). نشیب و زیر و پائین. (برهان). تحت. زیر. مقابل زبر و بر. (از یادداشت بخط مؤلف). همواره بصورت ترکیب با افعال یا بهمراه حروف اضافه و یا بحالت اضافه با کلمات دیگر آید:
به پیغوله ای شد فرود از مهان
پر از درد بنشست خسته روان.
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 3).
از آن سوی بیت المقدس فرود قله گور ایشان است. (مجمل التواریخ و القصص). توضیح بیشتر ...
- فرود. [ف ُ] (ص) برشته و بریان کرده. رجوع به فروده شود. || فریفته. || فریبنده و فریب دهنده. || زبون و بد. مغرور و غره. || (اِ) چوب زیرین چهارچوب درخانه. (برهان). فروده. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). توضیح بیشتر ...
- فرود. [ف َرْ وَ] (اِ) چوب پس در خانه. (برهان). فروده. رجوع به فروده شود. توضیح بیشتر ...
-
فرود. [ف ُ] (اِخ) نام پسر سیاوش برادر کیخسرو که از دختر پیران ویسه بهم رسیده بود. (برهان). نام پسر سیاوش و جریره. (ولف):
ورا نام کردند فرخ فرود
به تیره شب اندر چو پیران شنود.
فردوسی.
که دانست نام و نشان فرود
کز او شاه را دل بخواهد شخود.
فردوسی. توضیح بیشتر ...
-
فرود. [ف َ] (اِخ) نام پسر خسروپرویز از شیرین. (ولف):
چو نستور و چون شهریار و فرود
چو مردانشه آن شاه چرخ کبود.
فردوسی. توضیح بیشتر ...
-
فرود. [ف َ] (اِخ) جایی است. (از معجم البلدان).
- فرود. [ف ُ] (اِخ) دهی است از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز، واقع در 106هزارگزی جنوب باختری سروستان و 6هزارگزی راه اتومبیل رو شیراز به خفر. در جلگه قرار گرفته و 481 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ قره آغاج مشروب میشود. نام دیگر این آبادی پارو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
فرود در فرهنگ عمید
-
تنها،
یکتا، یگانه،
-
به زمین نشستن هواپیما،
(قید) پایین،
(اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
(اسم) [قدیمی] نشیب، سرازیری،
(اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی،
(صفت) [قدیمی] قرار گرفته در مرتبۀ پایینتر،
* فرود آمدن: (مصدر لازم)
به زمین نشستن: هواپیما فرود آمد،
پایین آمدن،
* فرود آوردن: (مصدر متعدی) پایین آوردن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
فرود در فارسی به انگلیسی
- Declination, Descent, Plump
نام های ایرانی
فرود در نام های ایرانی
- پسرانه، پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
فرود در فرهنگ فارسی هوشیار
- نشیب و زیر و پائین، تحت
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید