معنی فرم یونانى نام بطلمیوس

حل جدول

فرم یونانى نام بطلمیوس

پتولمى


بطلمیوس

از مشهورترین منجمان یونانی

لغت نامه دهخدا

بطلمیوس

بطلمیوس. [ب َ ل َ] (اِ) بطلیموس. روشنایی. (از برهان) (آنندراج). معناه الحربی. (آثار الباقیه ٔ بیرونی چ ساخائو ص 30 س 21 از یادداشت مؤلف).

بطلمیوس. [ب َ ل َ] (اِخ) بطلیموس مأخوذ از یونانی، چهارده نفر از پادشاهان مصررا گویند که پس از مرگ اسکندر فیلفوس مقدونیایی در آن مملکت سلطنت کردند. (ناظم الاطباء). (ج، بطالسه). این لقب در مصر بخلفای اسکندر مقدونی داده شد و نام شش نفر از بطالسه در کتاب مقدس مذکور است. (از قاموس کتاب مقدس). نام سلاله ای است که از سرداران اسکندر و از اهالی مقدونیه بود و بعد از اسکندر 14 تن از آنان در مصر حکومت کردند و بنام بطالسه شهرت یافتند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).


فرم

فرم. [ف َ رَ] (اِ) غم و دلتنگی و اندوه. (برهان). دلتنگی و فروماندگی به غم. (اسدی).
- رسیده فرم، غمگین. مصیبت دیده. اندوه رسیده:
رفت برون میر رسیده فرم
پخچ شده بوق و دریده علم.
منجیک.
رجوع به فرمگین شود. || فرومایگی. (برهان).

فرم. [ف ُ] (فرانسوی، اِ) شکل. صورت. || رسم و طرز رفتار. || قالب و نمونه. (حییم). || در اصطلاح چاپخانه ها چهار ورق دورو یا هشت صفحه ٔ یک رو است. (یادداشت به خط مؤلف). و گاهی 16 صفحه را نیز یک فرم گویند.

فرم. [ف َ] (ع اِ) دوائی است که زنان شرم خود را به وی تنگ کنند. (منتهی الارب). دارویی است که زنان به جهت تنگی موضع مخصوص استعمال کنند. (برهان). رجوع به فرمه شود.

فرم. [ف َ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در شمال باختری بابل. ناحیه ای است واقع در دشت، معتدل و مرطوب و دارای 385 تن سکنه. از رودخانه ٔ ولیک و رودکاری مشروب می شود. محصولاتش برنج، صیفی، کنف، مختصر غلات، پنبه و نیشکر است. اهالی به کشاورزی و صید مرغابی گذران می کنند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


نظام بطلمیوس

نظام بطلمیوس. [ن ِ م ِ ب َ ل َم ْ] (ترکیب اضافی) نظریه ٔ مرکزیت زمین و سکون آن. رجوع به بطلمیوس شود.


بطلمیوس نهم

بطلمیوس نهم. [ب َ ل َ س ِ ن ُ هَُ] (اِخ) اسکندر اول. پادشاه قبرس. پسر دوم بطلمیوس هفتم است. پادشاه قبرس (116-107 ق.م.) پادشاه مصر (101-89 ق.م.) از 107 تا 88 ق.م. در زمانی که سوتر معزول بود سلطنت کرد. (ناظم الاطباء). بطلمیوس اسکندری ده سال سلطنت کرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 126). رجوع به بطلمیوس هفتم و ایران باستان چ 2 جیبی ص 2157 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.


بطلمیوس هشتم

بطلمیوس هشتم. [ب َ ل َ س ِ هََ ت ُ] (اِخ) سوتر دوم. لاتیرا (بار اول 116-107 ق.م.و نوبت دوم 88-80 ق.م.). وی پسر بطلمیوس هفتم است. پس از مرگ پدر بتخت نشست ولی حکومت در دست مادرش کلئوپاتر بود و بر اثر بروز فتنه و آشوب ناچار به ترک اسکندریه شد و با سه هزار تن از یاران بسوریه گریخت ودر سال 88 ق.م. هنگام سقوط برادرش بطلمیوس نهم اسکندر اول مجدداً به مصر بازگشت و بر تخت سلطنت نشست و تا سال 81 ق.م. پادشاهی کرد. یک پسر نامشروع موسوم به بطلمیوس یازدهم و یک دختر از خود بجای گذاشت. رجوع به ناظم الاطباء و قاموس الاعلام ترکی ج 2، قاموس کتاب مقدس و ایران باستان چ 2 جیبی ذیل بطلمیوس هفتم شود.


بطلمیوس کرائونو...

بطلمیوس کرائونوس. [ب َ ل َ ک ِ] (اِخ) (بمعنی برق). پسر بزرگ بطلمیوس اول لاگس از خواهر کاساندر بود که پدر او را از سلطنت محروم کرد و پسر دیگرش را که از زن دیگر و موسوم به بطلمیوس فیلادلف بود جانشین خود کرد. بطلمیوس کرائونوس فرارکرده بدربار لیزیماک و سپس بدربار سلکوس پادشاه مقدونیه و تراکی رفت و در 280 ق.م. آن پادشاه را کشت و چون آنتیگون برای حفظ مقدونیه بجنگ پرداخت او را بیونان وسطی راند و در همین سال بطلمیوس در جنگ با گالیها کشته شد. رجوع به ایران باستان چ 2 جیبی ص 2062، 2066، 2067، 2162، 1266 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.

فرهنگ فارسی آزاد

بطلمیوس

بَطلَمیوس، نام 16 پادشاه که بعد از اسکندر کبیر از سال 300 تا 30 قبل از میلاد در مصر حکومت کردند و نام سلسله آنها را بطالسه می‌گویند،

بَطلَمیوس، از علمای بزرگ و منجمین و جغرافی‌دانان قرن دوم قبل از میلاد بود که کٌره زمین را ثابت و سایر کٌراتِ افلاک را سیّار بدور زمین می‌دانست تا اینکه در اواخر قرن 16 و اوائل قرن 17 عقیده مزبور بوسیله کپرنیک و کپلر و گالیله و نیوتون رد شد و بدلائل علمی گردش ها و حرکات زمین که در قرآن مجید بدان اشاره شده بود ثابت گردید،

سخن بزرگان

بطلمیوس

حکمت درختی است که ریشه آن در قلب و میوه آن در زبان است.

معادل ابجد

فرم یونانى نام بطلمیوس

685

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری