معنی فرزند

فرزند
معادل ابجد

فرزند در معادل ابجد

فرزند
  • 341
حل جدول

فرزند در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

فرزند در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آقازاده، اولاد، بچه، پور، رود، زاد، زاده، سلیل، صبی، غلام، نسل، نورچشم، ولد،
    (متضاد) پدر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

فرزند در فرهنگ معین

  • (فَ زَ) [په.] (اِ.) بچه آدم، پسر یا دختر.
لغت نامه دهخدا

فرزند در لغت نامه دهخدا

  • فرزند. [ف َ زَ] (اِ) ولد. نسل. (یادداشت به خطمؤلف). پسر و دختر هر دو را گویند. (آنندراج). نسل. (از منتهی الارب). در پهلوی فْرَزَنْد است و در پارسی باستان فرزئینتی غالباً به پسر و گاه به دختر اطلاق شده است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین):
    شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
    فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب.
    رودکی.
    ز فرزند بر جان و تنت آذرنگ
    تو از مهر او روز و شب چون نهنگ.
    بوشکور.
    پریچهره فرزند دارد یکی
    کز او شوخ تر کم بود کودکی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

فرزند در فرهنگ عمید

  • پسر یا دختر هر مرد یا زنی نسبت به خود او، بچه،
فارسی به انگلیسی

فرزند در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فرزند در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فرزند در فارسی به عربی

  • اصبح، جیل، صغار السمک، طفل، فاکهه، نسل
تعبیر خواب

فرزند در تعبیر خواب

  • اگر بیند او را دختری آید، دلیل سلامتی بود و از اهل خود شاد شد. اگر بیند او را پسری آمد، دلیل است او دختری آید. اگر بیند دختری آورد، دلیل است پسر آورد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند که طفلی را جائی افکنده بودند و او بازیافت، دلیل که از جائی که امید ندارد چیزی به وی رسد - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

فرزند در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ولد، نسل، پسرودختر، هر دو را گویند
فارسی به ایتالیایی

فرزند در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

فرزند در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

فرزند در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید