معنی فراوانی

فراوانی
معادل ابجد

فراوانی در معادل ابجد

فراوانی
  • 348
حل جدول

فراوانی در حل جدول

  • وفور
  • بسیاری، وفور، فراخی، کثرت، تکرر وقوع، بسامد
  • رغد
مترادف و متضاد زبان فارسی

فراوانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ارزانی، بسیاری، فراخی، کثرت، وفور، بسامد، تکرروقوع،
    (متضاد) تنگی، قلت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

فراوانی در فرهنگ معین

  • (~.) (حامص.) بسیاری، وفور.
لغت نامه دهخدا

فراوانی در لغت نامه دهخدا

  • فراوانی. [ف َ] (حامص) بسیاری. کثرت. (ناظم الاطباء):
    قطره ٔ اشکم، اما ز فراوانی ضعف
    طاقتی نیست که از دیده به مژگان برسم.
    خاقانی.
    || وفور نعمت. بسیاری طعام و خوراک. (ناظم الاطباء). خصب. رخاء. فراخی. نقیض تنگی. (یادداشت به خط مؤلف). || عمق. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علوم تجربی در کتابهای درسی و دانشگاهی در مقابل کلمه ٔ فرانسوی «فرکانس » به کار میرود که به معنی بسامد، تکرر و کثرت وقوع است. رجوع به فرکانس شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

فراوانی در فرهنگ عمید

  • بسیاری، کثرت،

    وفور نعمت،
فارسی به انگلیسی

فراوانی در فارسی به انگلیسی

  • Affluence, Abundance, Amplitude, Cornucopia, Excess, Exorbitance, Extensiveness, Muchness, Overflow, Plenitude, Plenty, Preponderance, Preponderancy, Profusion, Superabundance, Superfluity, Wealth. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

فراوانی در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فراوانی در فارسی به عربی

  • تردد، حماس، غزاره، کثیر، مسرف، وفره، یسر
فرهنگ فارسی هوشیار

فراوانی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ بسیاری کثرت، وفور نعمت خصب رخا ء فراخی، بسامد تکرر کثرت وقوع. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

فراوانی در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

فراوانی در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید