معنی فراموشی

لغت نامه دهخدا

فراموشی

فراموشی. [ف َ] (حامص) ازیادرفتگی. حالت فراموشکار. مقابل یاد و ذکر. نسیان. (یادداشت به خط مؤلف):
آخر گفتار تو خاموشی است
حاصل کار تو فراموشی است.
نظامی.
چون فراموشی خلق و یادشان
با وی است او میرسد فریادشان.
مولوی.
و رجوع به فرامشی و فراموش شود.

فارسی به انگلیسی

فراموشی‌

Amnesia, Oblivion

فرهنگ فارسی هوشیار

فراموشی

از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

فراموشی

ذهول، غفلت، نسیان،
(متضاد) یاد

فارسی به عربی

فراموشی

انس، نسیان


قابل فراموشی

تافه

فارسی به آلمانی

فرهنگ عمید

فراموشی

ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان،
از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربه‌های مغزی، هیستری، و بعد از الکتروشوک دیده می‌شود،

حل جدول

فراموشی

نسی، غفلت، نسیان، ذهول

غفلت، ذهول

نسیان

نسیان، نسی

نسی


پری فراموشی

فرشته احمدی (ققنوس)


بیماری فراموشی

آلزایمر

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

فراموشی

637

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری