معادل ابجد
فراز در معادل ابجد
فراز
- 288
حل جدول
فراز در حل جدول
- مقابل نشیب
مترادف و متضاد زبان فارسی
فراز در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
ارتفاع، اوج، بالا، بلندی، قله، جمله، عبارت، سربالایی، عرشه، باز، گشاده، بسته، مسدود،
(متضاد) پستی، نشیب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
فراز در فرهنگ معین
- (اِ. ) بلندی، اوج، سربالایی، (ص. ) باز، گشاده، بسته، جمع، (ق. ) کنار، نزد، پیش، نخست، ازل. [خوانش: (فَ) [په. ]]. توضیح بیشتر ...
- (~.) [فر.] (اِ.) جمله، عبارت.
لغت نامه دهخدا
فراز در لغت نامه دهخدا
-
فراز. [ف َ] (ص) پهن شده و پخش گردیده. || سرکش، اعم از مردم نافرمان و اسب سرکش. || بلندشونده و بالارونده. || بلند. (برهان).
- به فراز شدن. فرازرفتن. رجوع بدین کلمات شود.
|| جمعآمده. (برهان). در این معنی بیشتر با فعل های آمدن، آوردن، شدن و گردیدن همراه آید. رجوع به ذیل ترکیبات آن شود. || گشاده و باز کرده شده. (برهان). باز. (یادداشت بخط مؤلف).
ترکیب ها:
- فرازآمدن. فرازشدن. فرازکردن. فرازگردیدن. فرازگشتن. در این معنی از اضداد است و بمعنی بسته نیزآید. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
فراز در فرهنگ عمید
-
بالا،
بلندی،
[مقابلِ نشیب] سربالایی: آرزومند کعبه را شرط است / که تحمل کند نشیب و فراز (سعدی۲: ۴۵۸)،
[قدیمی] جمع، فراهم،
[قدیمی] کنار،
[قدیمی] نزدیک،
(بن مضارع فراختن و فراشتن و فرازیدن) = افراشتن
[مقابلِ بسته] [قدیمی] باز،
[مقابلِ گشوده] [قدیمی] بسته. دیده ز عیب دگران کن فراز / صورت خود بین و در او عیب ساز (نظامی۱: ۶۵)،
[قدیمی] نزد، پیش. δ در معنای ۸ و ۹ از اضداد است،
* فراز آوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
فراهم آوردن، گرد کردن،
پیش آوردن: نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز / می خوشبوی فراز آور و بربط بنواز (منوچهری: ۵۱)،
* فراز آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی]
رسیدن،
نزدیک شدن،
پیش آمدن،
بازآمدن،
پدید شدن: به خسته درگذری صحّتش فراز آید / به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد (سعدی۲: ۳۹۸)،. توضیح بیشتر ...
- جمله، عبارت، کلام،
فارسی به انگلیسی
فراز در فارسی به انگلیسی
- Acclivity, Eminent, Head, High, Up, Overhead, Slope, Supra-, Top. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
فراز در فارسی به عربی
- ارتفاع، صعود، غرفه علویه، مستوی عالی، وسام
نام های ایرانی
فراز در نام های ایرانی
- دخترانه و پسرانه، بلندی و شکوه، جای بلند، بلندی، بخش بالایی چیزی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
فراز در فرهنگ فارسی هوشیار
- پهن شده و پخش گردیده، بلند شونده و بالا رونده، بلندی و بالا
فارسی به آلمانی
فراز در فارسی به آلمانی
- Auszeichnung (f) [noun], Hoehe, Höhe (f), Höhenlage (f)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید