معنی فاش شدن

لغت نامه دهخدا

فاش شدن

فاش شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) آشکار شدن. ظاهر شدن. رجوع به فاش شود.
- فاش شدن خبر، پراگنده شدن و ذیوع آن. (یادداشت بخط مؤلف):
فاش شد راز من به گیتی فاش
من نترسم ز جنگ وز پرخاش.
طاهر فضل.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

فاش شدن

تسرب، خارج

فرهنگ فارسی هوشیار

فاش شدن

(مصدر) آشکار شدن ظاهر شدن یا فاش شدن خبر. پراگنده شدن خبر.

فارسی به آلمانی

فاش شدن

Aus, Außerhalb, Heraus hinaus, Heraus, Hinaus, Leck [noun]

معادل ابجد

فاش شدن

735

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری