معنی غیرضروری

حل جدول

غیرضروری

نابایا

نابایست

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

unnecessarily

غیرضروری

فرهنگ فارسی هوشیار

نابایست

غیرضروری، نا مناسب


نابایسته

(صفت) غیرضروری، نالایق، حرام، مکروه. ناپسند.

فرهنگ عمید

گلیسین

از اسیدهای آمینۀ غیرضروری،


زائد

ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری،
[قدیمی] فزون، فراوان،
اضافه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

زاید

اضافه، اضافی، زایده، زیاده، زیادی، غیرضروری، غیرلازم،
(متضاد) ضروری


ضروری

الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب، ناچار، ناگزیر، توالت، دستشویی،
(متضاد) غیرضروری


بایسته

t‌s‌e‌y‌m‌b [صفت درخور، ضرور، ضروری، لازم، مستلزم، واجب،
(متضاد) غیرضروری، نالازم، غیرلازم، ناواجب، سزاوار، شایسته، مناسب

لغت نامه دهخدا

نابایا

نابایا. (ص مرکب) مقابل بایا. ممتنع. مقابل واجب. || غیرضروری.


خرج جیب

خرج جیب. [خ َ ج ِ جی] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) بَرْج. خرج غیرضروری. خرج غیرلازم. توجیبی.


چرت و پرت کردن...

چرت و پرت کردن. [چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ک َ دَ] (مص مرکب) به مصارف غیرضروری تلف کردن مالی را. مبلغ بسیاری را در مصارف اندک و بیهوده صرف کردن. پولی را به مصرف بیهوده رساندن. مالی را در مصارف غیرضروری خرج کردن.

سوئدی به فارسی

umb rlig

صرفنظر کردنی، چاره پذیر، غیرضروری، غیرواجب، چشم پوشیدنی، معاف کردنی،

معادل ابجد

غیرضروری

2426

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری