معنی غیردائمی

حل جدول

غیردائمی

موقت


به طور موقت- غیردائمی

موقتاً


موقتاً

به طور موقت، غیردائمی

لغت نامه دهخدا

دائمی

دائمی. [ءِ می ی] (ص نسبی) منسوب به دائم. پیوسته. مدام.
- عقد دائمی، مقابل عقد منقطع: بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکله ٔ خود را بموکل شما...
- غیردائمی، منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی.


عرفیة

عرفیه. [ع ُ فی ی َ] (ص نسبی) مؤنث عرفی، منسوب به عُرف. رجوع به عرف شود.
- تکالیف عرفیه، تحمیلات عمومی. و خراج فوق العاده. (ناظم الاطباء).
- حقیقت عرفیه، علوم متعارفی و بدیهیات.
- عرفیه ٔ خاصه در منطق، همان عرفیه ٔ عامه است مقید به قید «لادوام » و غیردائمی بودن به حسب ذات. و آن گاهی موجبه است مانند: هر کاتبی انگشتان وی متحرک است تا وقتی کاتب باشد، نه دائما، که ترکیب آن از موجبه ٔ عرفیه ٔ عامه (جزء اول) و سالبه ٔمطلقه ٔ عامه (مفهوم لادوام) است. و گاهی سالبه میباشد مانند: هیچ چیز از کاتب، ساکن الاصابع نیست، مادام که کاتب است، نه دائما. که جزء اول آن عرفیه ٔ عامه ٔ سالبه است و جزء دوم آن موجبه ٔ مطلقه ٔ عامه میباشد. (از تعریفات جرجانی) (کشاف اصطلاحات الفنون).
- عرفیه ٔ دائمه، درمنطق، قضیه ای است که محمول آن به حسب ذات و هم به حسب وصف دائم بود. (از فرهنگ علوم عقلی از اساس الاقتباس ص 149).
- عرفیه ٔ دائمه ٔ لاضروریه، در منطق، قضیه ای است که محمول در آن به حسب ذات لادائم لاضروری باشد. مانند «کل فلک متحرک دائما، لاضروره». (از فرهنگ علوم نقلی از اساس الاقتباس ص 145).
- عرفیه ٔ ضروریه، در منطق، قضیه ای است که بحسب ذات ضروری باشد. یعنی مادام که ذات آن موجود باشد. نسبت محمول بدان ضروری باشد. (از فرهنگ علوم عقلی از اساس الاقتباس ص 144).
- عرفیه ٔ عامه، قضیه ٔ موجبه ای است که حکم در آن به دوام ثبوت محمول برای موضوع باشد مادام که ذات موضوع متصف به وصف عنوانی است. (فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس). آن است که در آن به داوم ثبوت محمول برای موضوع، یا سلب آن حکم شده باشد مادام که ذات موضوع متصف به عنوان باشد. مثال ایجابی آن چون: هر کاتبی انگشتان وی متحرک است تا وقتی کاتب باشد. و مثال سلبی آن چون: هیچ چیز از کاتب، ساکن الاصابع نیست مادام که کاتب است. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به کشاف اصطلاحات النفون و دستور العلماء شود.
- عرفیه ٔ لادائمه، در منطق، قضیه ای است که به حسب وصف دائم بوده و به حسب ذات لادائم. (از فرهنگ علوم عقلی از اساس الاقتباس ص 145).
- عرفیه ٔ لاضروریه، در منطق، قضیه ای است که محمول آن در آن به حسب وصف دائم بوده و به حسب ذات لاضروری. (از فرهنگ علوم عقلی از اساس الاقتباس ص 145).
- معانی عرفیه، یا منقول عرفی، معنایی است که توسط عامه ٔ مردم برای لغتی، غیر از معنی لغوی آن، وضع شود.


غیر

غیر. [غ َ] (ع مص) دیه دادن. (از اقرب الموارد). اسم مصدر آن غیرَه است. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || رشک بردن. (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس. (از منتهی الارب). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در زن وی، و عکس آن. غَیرَه. غار. (از اقرب الموارد). || خواربار آوردن. (دهار). خوراک و مؤونت آوردن کسی را. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). || آب خورانیدن باران زمین را. (غیاث اللغات). باران دادن خداوند گروهی را و فراخی رسانیدن به ایشان. غارهم اﷲ تعالی بمطر یغیر هم غیراً و غیاراً، سقاهم و اصابهم بخصب. (از تاج العروس). || منفعت رسانیدن. (غیاث اللغات). سود رسانیدن. || مال دادن و روزی بخشیدن خداوند مردم را. (از تاج العروس). || (اِمص) دیگرگونی و برگردانیدگی. اسم است تغییر را. (منتهی الارب). اسم است از تغییر، چنانکه در عبارت «من یکفر باﷲ یلقی الغیر» بمعنی دیگرگونی حال و انتقال آن از خوبی به بدی است. ج، اَغیار. (از اقرب الموارد): بَنات ُ غَیر؛ دروغ. (منتهی الارب). دروغ و باطل، و درحقیقت آنچه با حق و راستی مغایر باشد، مانند قول شاعر «اذا ما جئت جاء بنات غیر». (از اقرب الموارد).
|| (اِ) نه. لا. مانند: فمن اضطر غیر باغ و لاعاد (قرآن 173/2)، ای جائعاً لا باغیاً. || مگر. اِلاّ. غیر اسمی است که در معنی ملازم اضافه است، و هرگاه معنی معلوم باشد مضاف الیه در لفظ حذف میشود و «لیس » و «لا» بر آن مقدم می آیند، مانند قبضت عشره لیس غیرها (برفع غیر یا نصب آن)، و قبضت عشره لیس غیر، (بفتح راء)، با حذف مضاف و مقدر بودن اسم، و لیس غیر (بضم راء)، و لیس غیر (برفع) و لیس غیراً (بنصب)، و همچنین گویند: قبضت عشره لاغیرُها و لاغیرَ و لاغیرُ و لاغیرٌ. «غیر» بسبب اضافه معرفه نمیشود؛ زیرا ابهام آن بسیار است و اگر میان دو ضد قرار گیرد ابهام آن ضعیف میشودیا بکلی از میان میرود، مانند: صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم. (قرآن 7/1). و اگر غیر برای استثنا باشد، کلمه ٔ بعد از آن بجهت مضاف الیه بودن مجرور میشود و خود «غیر» اعراب مستثنی به الا را میپذیرد، از این رو در مثال جاء القوم غیر زید، «غیر» منصوب میشود، و در مثال ما قدم احد غیر خالد، رفع و نصب غیر هر دو جایز است و در جملاتی از قبیل ما جاء غیر زید، بمقتضای عامل قبلی اعراب میگیرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به منتهی الارب شود. || جز. (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل) (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). چنانکه غیری، جز من، و غیرنا، جز ما معنی میدهد. (از دهار). بمعنی جز و سِوی ̍. ج، اَغیار. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). دون. (منتهی الارب). دیگر. مغایر. (غیاث اللغات). چیز دیگر. آخَر. مقابل عین: بغیر او مایل نمیشوم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
بردامنش نه غیر غرض چیزی
هم پود از غرض همه هم تارش.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 208).
طرفه کور دوربین تیزچشم
لیک از اشتر نبیند غیر پشم.
مولوی (مثنوی).
غیر نطق و غیر ایماء و سجل
صدهزاران ترجمان خیزد ز دل.
مولوی (مثنوی).
جهدکن تا ترک غیر حق کنی
دل ازین دنیای فانی برکنی.
مولوی (مثنوی).
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر دوست
علمی که ره به حق ننماید ضلالت است.
سعدی (غزلیات).
درون خاطر سعدی مجال غیر تو نیست
چه خوش بود به تو از هرکه در جهان مشغول.
سعدی (طیبات).
از دست دوست هرچه ستانی شکر بود
وز دست غیر دوست تبرزد بتر بود.
سعدی (بدایع).
بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد.
حافظ.
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحبنظر شود.
حافظ.
مردم دیده ٔ ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ٔ ما غیر تو را ذاکر نیست.
حافظ.
- بغیر، جز. سِوی ̍. و گاهی معنی «بدون » و «بی » میدهد:
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
بغیر شمع، و همین ساعتش زبان ببرم.
سعدی (طیبات).
آن کو بغیر سابقه چندین نواخت کرد
ممکن بود که عفو کندگر خطا کنیم.
سعدی (طیبات).
بغیر آنکه بشد دین و دانش ازدستم
دگر بگو که ز عشقت چه طرف بربستم.
حافظ.
بغیر شهد سکوت آن کدام شیرین است
که از حلاوت آن لب به یکدگر چسبد.
صائب تبریزی.
- بغیر از، جز. بجز از. سِوی ̍:
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی
ما بغیر از تو نداریم تمنای دگر.
سعدی (بدایع).
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل بغیر از نم نمی بینم.
سعدی (غزلیات).
مصلحت بودی شکایت گفتنم
گر بغیر از خصم بودی داوری.
سعدی (طیبات).
بغیر از زیان نیست در خودفروشی
اگر سود خواهی ببند این دکان را.
صائب تبریزی.
- غیر از، جز. بجز. جز از. بجز از. سِوی ̍:
من رهی را از جفای دشمن اولاد تو
خوابگاه و جای غیر از دره و کهسارنیست.
ناصرخسرو.
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست.
سعدی (طیبات).
ناپسندیده است پیش اهل دل
هرکه غیراز فسق را پی میزند.
سعدی (طیبات).
سعدیا غیر از تحمل چاره نیست
هر ستم کآن دوست بر ما میکند.
سعدی (غزلیات).
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست.
حافظ.
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق
غیر ازین دیگر خیالاتی بتخمین بسته اند.
حافظ.
|| کس دیگر، چنانکه گویند: کار غیر؛ یعنی کار کس دیگر، و مال غیر؛ یعنی مال کس دیگر. (از ناظم الاطباء). دیگری. شخص یا چیزی دیگر: تمنی رنج غیر، از دل دور انداختم. (کلیله و دمنه).
آسمان گرید بر آنان کزدرش برگشته اند
پیش غیری جان بطمع نام و نان افشانده اند.
خاقانی.
دست غیری مبر که در همه شهر
قلبکاران کیسه بر مائیم.
خاقانی.
پس بدانکه کسبها از ضعف خاست
در توکل تکیه بر غیری خطاست.
مولوی (مثنوی).
تو آن نکرده ای از فعل خیر با من و غیر
که دست فضل کند دامن امید رها.
سعدی.
بزرگی رساند بمحتاج خیر
که ترسد که محتاج گرددبغیر.
سعدی (بوستان).
چو خیری از تو بغیری رسد فتوح شمار
که رزق خویش ز خوان تو میخورد مهمان.
سعدی.
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن بغیر، که اینها خدا کند.
حافظ.
|| در تداول فارسی زبانان بمعنی بیگانه و اجنبی. مقابل دوست. ضد محرم راز. ضد خودی:
خانه در بسته دار بر اغیار
تا در او این غریب مهمان است.
خاقانی.
دل عاشق خاص آمد ز اغیار نیندیشد
زری که خلاص آمد از نار نیندیشد.
خاقانی.
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
سعدی (طیبات).
گر چنانست که روزی من مسکین گدا را
بدر غیر ببینی ز در خویش برانم.
سعدی (خواتیم).
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم.
سعدی (طیبات).
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است.
حافظ.
حافظ ار جان طلبد غمزه ٔ مستانه ٔ یار
خانه از غیر بپرداز بهل تا ببرد.
حافظ.
|| (اصطلاح تصوف) عالم کون است که اسم غیریت و سوائیت براو اطلاق کنند و این دو نوع است یکی عالم لطیف، مانند روح و نفوس و عقول، دوم عالم کثیف، مانند عرش و کرسی و فلک و غیره از اجسام، و این مرتبه را هوی اﷲ و کائنات گویند؛ زیرا که در این مرتبه استتار وجود حق است بصور اعیان و اکوان. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 2 ص 1094). رجوع به غیریت شود. || بمعنی «نه »: هذا غیر ذاک، یعنی این نه آن است و این جز آن است. (از دهار). || بمعنی «نا»، چنانکه غیر ظاهر، ناپیدا. (دهار). در تداول فارسی زبانان کلمه ٔ نفی است بمعنی «نا» و «بی » که چون بر سر اسمی یا صفتی بیاید آن را منفی میکند، مانند: غیر بعید؛ یعنی نزدیک، غیرجایز؛ ناروا، غیرجنس، ناجنس، غیرحاضر؛ ناپدید و غایب، غیرخالص، ناپاک و ناراست، غیرمثمر؛ بیبار و بیفایده، و غیرمشکوک، یقین و بیشک، غیرمعین، مبهم و نامعین و غیرواقع؛ بی اساس و بی بنیاد. (ازناظم الاطباء). و همچنین است در ترکیب های غیرآلی، غیراختیاری و نظایر آنها که بدین شرح آورده میشود:
- غیرآلی، معدنی. اجسام معدنی. آلی. مواد پایدار و فاسدنشدنی، از قبیل سنگ و آب و شیشه. رجوع به آلی، معدنی و مواد معدنی شود.
- || (عضو...) غیرآلی یا عضو مفرد؛ مقابل عضو آلی. (هرعضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند). رجوع به آلی شود.
- غیراختیاری، جبری. غیرارادی.
- غیرارادی،مقابل ارادی. بدون اراده. رجوع به ارادی شود.
- غیرالمتناهی، نامتناهی. غیرمتناهی. بی پایان. رجوع به غیرمتناهی و حکمه الاشراق ص 182 شود.
- غیرالمنصرف، رجوع به غیرمنصرف و تعریفات جرجانی شود.
- غیر اولی العزم، مقابل اولوالعزم. رجوع به اولوالعزم شود.
- غَیْرَ باغ، نه ستم کننده بر دیگری. (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل): فمن اضطر غیرباغ ولاعاد فلا اثم علیه. (قرآن کریم 173/2).
- غیربعید، نزدیک. مقابل بعید.
- غَیربیِّن،؛ ناآشکار: قیاس لزوم غیربین. رجوع به قیاس و اساس الاقتباس ص 188 شود.
- غیر تام ّ، ناقص. آنچه تام نباشد. مقابل تام. ناتمام.
- غیر جادّه، راه کوچک وباریک. خلاف جادّه: تُرَّهه؛ غیر جاده. (منتهی الارب).
- غیرجنس، ناجنس. (ناظم الاطباء). مقابل جنس.
- غیرجنسی، مقابل جنسی: تکثیر غیرجنسی. رجوع به جنسی وتکثیر شود.
- غیرحاضر، ناپدید و غایب. مقابل حاضر.
- غیرخالص، ناپاک و ناراست. (ناظم الاطباء). جنسی که با ظرف باشد.
- غیردائمی، موقف و زودگذر.مقابل دائمی.
- غیرذ̍لِک، جزآن. غیر آن.
- غیر ذوات الاوتار، سازهای غیرزهی. قسمی از آلات مهتزه است، مانند عنقا و اوانی مهتزه. مقابل ذوات الاوتار. رجوع به ذوات الاوتار و ساز شود.
- غیر ذی زرع، زمینی که کشت نداشته باشد: وادی غیرذی زرع، وادیی که کشت و زرع ندارد.
- غیر ذی فقار، مقابل ذی فقار: حیوان غیر ذی فقار؛ جانور بی مهره. جانوری که ستون فقرات ندارد.
- غیررسمی، آنچه رسمی نباشد. مقابل رسمی: لباس غیررسمی.
- غیرسالم، ناسالم. آنکه یا آنچه سالم نباشد: هوای غیرسالم.
- || (فعل...)، (اصطلاح صرف عربی) مقابل فعل سالم است. هرگاه حروف اصلی فعل از همزه و تضعیف (داشتن دو حرف همجنس) و حرف عله (الف و واو و یاء) خالی باشد مانند نَصَرَ، سالم است وگر نه غیرسالم است، و غیرسالم بر مضاعف و مهموز و معتل تقسیم میشود: مضاعف فعلی است که در حروف اصلی آن دو حرف همجنس باشد، مانند مَدَّ و زَلزَل َ. مهموز فعلی است که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد، مانند اَکَل َ (مهموز الفاء) وسَاءَل َ (مهموز العین) و قَرَاءَ (مهموز اللام). معتل فعلی است که یک یا دو حرف اصلی آن از حروف عله باشد و آن بر چهار نوع است: 1- معتل الفاء یا مثال، مانند وَعَدَ و یَسَرَ. 2- معتل العین یا اجوف، مانند قال َ و شاع َ. 3- معتل اللام یا ناقص، مانند دَعا و رَمی ̍.4- لفیف (فعلی که دو حرف عله داشته باشد)، مانند وَفی ̍ (لفیف مفروق) و شَوی ̍ (لفیف مقرون). و رجوع به سالم شود.
- غیرشفاف، کدر. ضد شفاف.
- غیرضرور، آنچه ضرورو لازم نباشد.
- غیرطبیعی، مقابل طبیعی. شخص غیرطبیعی یعنی غیرعادی و آنرمال.
- غیرعادلانه، ظالمانه. مقابل عادلانه.
- غیرعادی، مقابل عادی. آنچه مطابق عادت و عرف نباشد. آنرمال.
- غیرعاقلانه، بیخردانه. مقابل عاقلانه.
- غیرعمدی، غیرارادی. مقابل عمدی. کاری که از روی خطا و بی قصد و اراده بجا آرند: قتل غیرعمدی.
- غیرعملی، آنچه نتوان آن را بجا آورد. مقابل عملی: این کار غیرعملی است.
- غیرقابل اجرا، اجراناپذیر. آنچه نتوان آن را اجرا کرد. پیش نرفتنی: این نقشه غیرقابل اجراست.
- غیرقابل استماع، ناشنودنی. سخنی که قابل شنیدن نباشد. سخنی که نتوان آن را شنید.
- غیرقابل تبدیل، تبدیل ناپذیر.آنچه نتوان آن را تبدیل کرد.
- غیرقابل درک، آنچه درک و فهم آن میسر نباشد. ضد قابل درک: مطلب غیرقابل درک، نادریافتنی.
- غیرقابل فسخ، آنچه نتوان آن را فسخ کرد. ضد قابل فسخ. فسخ ناشدنی: معامله ٔ غیرقابل فسخ.
- غیرقابل قبول، ناپذیرفتنی. باورنکردنی. مقابل قابل قبول.
- غیرقابل قسمت، بخش ناپذیر: عدد غیرقابل قسمت. رجوع به عدد شود.
- غیرقابل نفوذ، نفوذناپذیر. آنچه آب در آن نفوذ نتواند کرد. آنچه آب از آن نتواند گذشت. ضدّ قابل نفوذ، مانند مشمع و کائوچو.
- غیرقابل وزن، ناسنجیدنی. آنچه قابل وزن نیست. ضد قابل وزن.به جوهرهایی گفته میشود که در ترازوی بسیار حساس نیز اثر وزنی ندارند، مانند کالری، روشنایی، جریان الکتریسیته و جریان مغناطیسی.
- غیرقابل وصف، وصف ناشدنی. آنچه قابل وصف و تعریف نباشد. ضد قابل وصف: منظره ٔ غیرقابل وصف.
- غیر قارُّالذّات، مقابل قارالذات. رجوع به قارالذات و ذووضع شود.
- غیرقانونی، آنچه قانونی نباشد. ناروا. ضدقانونی. رجوع به قانون شود.
- غیرکافی، کفایت نکننده. نابسنده. ناکافی. آنچه کافی نباشد.
- غیرکامل، ناقص: قیاس غیرکامل. رجوع به قیاس و اساس الاقتباس ص 189 شود.
- غیرلازم، آنچه لازم نباشد. مقابل لازم.
- غیرُ ما اَنزَل اﷲ، سخنانی جز آنچه خدا نازل کرده است. مأخوذ از آیه ٔ: و من لم یحکم بما انزل اﷲفأولئک هم الکافرون. (قرآن 44/5).
- غَیرِ ماوُضِعَ لَه، در اصطلاح گویند: وضع شی ٔ در غیر ماوضع له، یعنی چیزی را در غیر آنچه برای آن وضع شده است بگذارند: ظلم، وضع شی ٔ است در غیر ما وضع له.
- غیرمأکول، آنچه خورده نمیشود. چیزی که آن را نخورند. ناخوردنی.
- غیرمأکول اللحم، جانورانی که گوشت آنها خورده نمیشود. حیوانات حرام گوشت. محقق حلی در شرایع چنین گوید: از حیوانات دریایی و چارپایان و پرندگان بعضی حلال گوشت و بعضی حرام گوشت اند. بقرار زیر:
الف - حیوانات دریائی، از این حیوانات فقط ماهی فلس دار حلال گوشت است، از قبیل آزاد ماهی، اماجِرّی (نوعی ماهی دراز و تابان و نرم) که در اصل فلس ندارد و همچنین زِمّار (نوعی ماهی) و مارماهی و زهو بنابر مشهور حرام اند، و طِمر و طَبَرانی و اِبلامی (از انواع ماهیها هستند) حلال گوشت، و سنگ پشت و قورباغه و خرچنگ و سگ دریایی و خوک دریایی حرام گوشتند و همچنین از ماهی آنچه در آب بمیرد حرام است.
ب - چارپایان، از حیوانات اهلی شتر و گاو و گوسفند حلال گوشت اند و خوردن گوشت اسب و استر و خر اهلی مکروه است. و سگ و گربه اهلی باشد یا وحشی حرام اند و از حیوانات وحشی گاو وحشی و قوچ کوهی و خر وحشی و غزال و گورخر حلال گوشتند، و حیوانات درنده حرامند و آنها عبارتند ازهر حیوانی که ناخن یا ناب دارد که با آن شکار خود را میدرد، قوی باشد، مانند شیر و پلنگ و یوز و گرگ یاضعیف، مانند روباه و کفتار و شغال. و همچنین خرگوش و سوسمار و همه ٔ حشرات، از قبیل مار و موش و عقرب و جرذ (کلاک موش یا موش دشتی) و خنفساء (به فارسی خبزدوک، نوعی سوسک) و بنت وردان (خرخاکی یا نوعی سوسک) و کیک و شپش حرامند، و نیز موش صحرایی و خارپشت و وَبر (به فارسی دنک، جانوری شبیه گربه و کوچکتر از آن) و خَزّ (نوعی حیوان که از پشم آن جامه کنند) و فَنَک (به فارسی دله، پوست قیمتی دارد) و سَمّور و سنجاب و عضاه (نوعی سوسمار یا مارمولک ؟) و لُحَکَه (کرمکی کبود درازدم شبیه کربسه) حرام گوشتند.
ج - پرندگان، از پرندگان چند قسم حرام اند:
1- هر پرنده ای که صاحب چنگال باشد قوی باشد یا ضعیف، قوی، مانند باز وصقر و عقاب و شاهین و قرقی، و ضعیف مانند کرکس و رخمه و بغاث. در مورد کلاغ اختلاف است بقولی غراب ابقع (یا عقعق) و کلاغ بزرگی که در کوهها نشیند حرام است، ولی زاغ که بدان غراب الزرع نیز گویند و همچنین غداف (که کوچکتر از غراب الزرع و رنگ آن مایل به خاکستری است) حلال است. 2- هر پرنده ای که صفیف (بال گشادن و حرکت ندادن آن) او بیشتر از بال زدن باشد، مانند باز و عقاب و قرقی. 3- هر پرنده ای که قانصه (روده و اندرون مرغ که مانند معده برای انسان است) و چینه دان و صیصیه نداشته باشد، و اگر یکی از آنها را داشته باشد حلال است، بشرط آنکه به تحریم آن تصریح نشده باشد. 4- پرندگانی که تحریم آنها عیناً رسیده باشد، مانند شب پره و طاوس. و اما هدهد مکروه است و در خطاف (پرستو) نیز کراهت صحیح مینماید و فاخته و چکاوک و حباری (آهوبره) نیز مکروهند و در صرد (به فارسی و رکاک، شیر گنجشک، کرکسه) و صَوّام (نوعی پرنده) و شقراق کراهیت شدید است. گوشت کبوتر همه ٔ انواع آن از قمری و دُبسی ّو وَرَشان حلال است، و اما کبک و دُرّاج (مرغی رنگین شبیه تذرو) و قَبج (کبک) و سنگخوار و تیهو و مرغ خانگی و کروان (کبک) و کلنگ و صعوه (نوعی مرغ کوچک) مباح هستند. و اما زنبور و مگس و بَق ّ (پشه یا شپش) نیز حرام اند. (از کتاب الشرائع تألیف محقق حلی ص 234 ذیل کتاب الاطعمه و الاشربه). و برای تفصیل رجوع به همین کتاب و شرح تبصره ٔ علامه ترجمه ٔ ذوالمجدین چ 2 ج 3 صص 92- 104 و حرام گوشت و حلال گوشت در این لغت نامه شود.
- غیرمترصد، غیرمنتظر. غیرمترقب. نابیوسان. آنچه منتظر آن نباشند.
- غیرمترقب، غیرمنتظر. غیرمترصد. نابیوسان. آنچه ناگهانی اتفاق افتد و در انتظار آن نباشند.
- غیرمترقبه، بمعنی غیرمترقب. غیرمنتظره. رجوع به ترکیب فوق شود: حوادث غیرمترقبه.
- غیرمتصرف، (اصطلاح صرف عربی) غیرمتصرف اسمی را گویند که یک حالت را لازم گیرد، مانند «مَن »، چنانکه گویند: من الرجل الاتی ؟ و من المراءه الاَّتیه؟ و «من » در مذکر و مؤنث و مثنی و جمع به یک صورت است.
- غیرمتناهی، نامتناهی. بی پایان. غیرالمتناهی. در فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی چنین آمده است: غیرمتناهی یا بینهایت در فلسفه بمعنای بیحد و نهایت است ودر عرف معمولاً به اشیاء و اموری میگویند که به حساب و شماره نمی آیند، یعنی حساب کردن و اندازه گرفتن آنها دشوار است.
غیرمتناهی بودن از نظر فلسفه چند نوع است بقرار زیر:
- غیرمتناهی تحتی، مورد استعمال این اصطلاح ممکنات و عالم خلق است که گویند جهان جسمانی عده و مده متناهی است و غیرمتناهی بودن در ابعاد و اجسام باطل است، در مقابل اصطلاح غیرمتناهی فوقی که مورد استعمال آن اسماء و صفات الهی و صقع ربوبی است، چنانکه گویند علم خدا نامتناهی است عده و مده و فوق لایتناهی است. در هر حال اصطلاح متناهی یا متناهی بودن هرگاه در ممکنات بکار برده شود مقیدبه قید «تحتی »، و هرگاه در مورد اسماء و صفات و کمالات حق استعمال شود مقید به قید «فوقی » است.
- غیرمتناهی شِدّی، یعنی امری که در مراتب شدت و قوت غیرمتناهی باشد و بالجمله گویند ذات حق غیرمتناهی است از لحاظ شدت و عدت و مدت، یعنی در هیچیک از این موارد و در هیچیک از صفات و کمالات خود بهیچوجه و بهیچ نوع متناهی نیست.
- غیرمتناهی عِدّی، اموری است که برحسب عده غیرمتناهی باشند نه از لحاظ مدت.
- غیرمتناهی مُدّی، اموری هستند که از لحاظ مدت و زمان غیرمتناهی باشند و نیز اموری که فوق زمان باشند و محدود به زمان نباشند، و همچنین امری است که اول و آخری نداشته باشد.
- غیرمتناهی یقفی، مراد تسلسل و نامتناهی بودن در امور اعتباری است که برحسب اعتبار معتبر باشند. شیخ الرئیس در مقام بیان اقسام فروض در نامتناهی بودن و ذکر شقوق و ظنون و اشکالاتی که شده است و دفع آنها، گوید: «اکنون باید دید که وجود نامتناهی در اجسام چگونه است، اما غیرمتناهی بودن در امور غیرطبیعی و اینکه آیا غیرمتناهی بودن در آنها در عدد یا در قوت یا جز آن است در محل دیگر بحث میشود، و نیزلازم است نامتناهی بودن در کمیات ذووضع و در اعداد ذوترتیب در وضع و یا در طبع مورد توجه قرار دهیم و بررسی کنیم که آیا غیرمتناهی بودن در آنها درست است یانه ؟ اولین چیزی که باید بدان توجه کرد مفهوم نامتناهی بودن است. غیرمتناهی گاه اطلاق بر حقیقت شود، یعنی استعمال نامتناهی بودن گاه بمعنای حقیقی آن است و گاه بمعنای مجازی، و معنای حقیقی غیرمتناهی بودن گاه بر جهت سلب مطلق است و گاه چنین نیست. قسم اول عبارت از این است که از امری معنای نهایت مسلوب باشد به اینکه برای آن کمیتی نباشد، چنانکه گفته شود نقطه را نهایتی نیست زیرا خود نقطه، نهایت است. قسم دوم گاه در مقابل تناهی حقیقی گفته میشود و آن عبارت از چیزی است که شأن آن متناهی بودن است. این نوع متناهی بودن نیز دو وجه دارد: یکی آنکه از شأن طبیعت و نوعش این است که متناهی باشد، لیکن از جهت شأن و شخص خودمتناهی نباشد، مانند: خط غیرمتناهی، اگر چنین خطی باشد. وجه دوم آنکه از شأن آن تناهی باشد لیکن بالفعل موجود نباشد، مانند: دایره. اما غیرمتناهی مجازی عبارت از چیزی است که حدی ندارد، یعنی تحدید آن دشوارو ناممکن است. در هر حال غرض ما این است که بحث کنیم که آیا از اجسام چیزی هست که از لحاظ مقدار یا عددمتناهی باشد...» سپس شیخ اقسام و فروض غیرمتناهی بودن را در کمیات و اجسام و در اعداد و در تأثیرات و قوی میگوید و باطل میکند و دلایل و شکوک و ایراداتی را که شده است بیان کرده به رد آنها میپردازد. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی تألیف سجادی صص 220- 222). و رجوع به شفا ج 1 ص 98 و 99، تعلیقه بر منظومه ص 29 و 148، اسفار ج 3 و حکمه الاشراق ص 182 و ماده ٔ تناهی ومتناهی در این لغت نامه شود.
- غیرمثمر، بیبار و بیفایده. مقابل مثمر.
- غیرمجرب، ناآزموده. تجربه ندیده. خام. مقابل مجرب.
- غیرمحسوس، نامحسوس. آنچه محسوس نباشد. حس ناشدنی. اندک و ناچیز. مقابل محسوس.
- غیرمحصوره، مقابل محصور. شبهه ٔ غیرمحصوره. رجوع به شبهه شود.
- غیرمحلول، حل ناپذیر. حل نشدنی. مقابل محلول.
- غیرمرئی، نامرئی. نادیدنی. آنچه آن را نتوان دید. مقابل مرئی.
- غیرمرتب، نامرتب. آنچه یا آنکه مرتب نباشد. مقابل مرتب.
- غیرمسؤول، آنکه مسؤول نباشد. نامسؤول. کسی که در مقابل کارهایی که بجا آورده میشود مسؤولیتی نداشته باشد.
- غیرمستعمل، آنچه استعمال نشود. نامستعمل. بکارنرفته.
- غیرمستقل، آنچه مستقل نباشد. مقابل مستقل: کشور غیرمستقل، کشوری که استقلال نداشته باشد.
- غیرمستقیم، آنچه مستقیم نباشد. ناراسته. (واژه های نو فرهنگستان ایران): مالیات غیرمستقیم. رجوع به مالیات شود.
- غیرمسلوک، نارفته: راه غیرمسلوک، راهی که در آن نرفته باشند.
- غیرمشروع،... که مطابق شریعت نباشد. نامشروع. مقابل مشروع. رجوع به مشروع شود.
- غیرمشکوک، یقین و بی شک. (ناظم الاطباء). مقابل مشکوک.
- غیرمشهور، آنکه یا آنچه مشهور نباشد. مقابل مشهور.
- غیرمُصَرَّح، تصریح نشده. آنچه روشن و آشکار نشده باشد.
- غیرمطبوع، نامطبوع. ناخوش آیند. مقابل مطبوع.
- غیرمطلوب، ناخواسته. نامطلوب. آنچه آن را نخواهند. مقابل مطلوب.
- غیرمطمئن، آنکه بدو نتوان اطمینان کرد. مقابل مطمئن.
- غیرمُعتاد، آنچه معتاد نباشد. غیرعادی. مقابل معتاد.
- غیرمعقول، نامعقول آنچه عاقلانه نباشد: کار غیرمعقول.
- غیرمُعَلَّم، ناآموخته. مقابل مُعَلَّم. آنکه او را تعلیم نداده باشند: اما صید کلب غیرمعلم حرام است نمی شاید خوردن. (انیس الطالبین ص 117).
- غیرمعین، نامعین و مبهم. مقابل معین.
- غیرمفهوم، نامفهوم. آنچه فهمیده نشود. مقابل مفهوم.
- غیرمقبول، ناپذیرفتنی. آنچه پذیرفته نشود. مقابل مقبول.
- غیرمُقَدَّر، نامقدر. ننهاده. آنچه مقدر نباشد.
- غیرمقدور، آنچه بیرون از توانایی باشد. نامقدور. غیرممکن. مقابل مقدور.
- غیرمکرر، آنچه تکرار نشود.مقابل مکرر.
- || شخصی اجنبی که در سابق او را ملاقات نکرده باشند. (غیاث اللغات) (از آنندراج).
- غیرمُکَفَّر، آنکه او را تکفیرنکنند. مقابل مکفّر.
- || سوگندی که آن را نشکنند تا نیازی به کفاره دادن پیدا شود:
بخاکپای تو گفتم یمین غیرمکفّر
از آن زمان که بدانستم از یسار یمین را.
سعدی.
- غیرمُلازِم، آنکه از ملازمان امیر یا پادشاهی نباشد. مقابل ملازم: و منع اطبای غیرملازم از شغل طبابت... بمعظم الیه متعلق است. (تذکره الملوک چ 1332 ص 20).
- غیرملتحی، اَمرَد. ریش برنکرده. رجوع به ملتحی و امرد شود.
- غیرملحوظ، ملاحظه نشده. آنچه منظور نشود. مقابل ملحوظ.
- غیرملفوظ، آنچه تلفظ نشود. هاء غیرملفوظ یا مختفی، هائی است که تلفظ نشود. رجوع به «هَ» در این لغت نامه شود.
- غیرممکن، ناممکن. محال. ممتنع. غیرمقدور.
- غیرمملوک، آنچه تحت تصرف و ملکیت کسی نباشد. مقابل مملوک.رجوع به بیع شود.
- غیرممنون، بی نقصان، و بقولی غیرمقطوع یا غیرمحسوب. (از تفسیر ابوالفتوح رازی): ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیرممنون (قرآن 8/41)، یعنی آنان که ایمان آورند و عمل صالح کنند ایشان را مزدی بود بی نقصان. عبداﷲ عباس بمعنی غیرمقطوع و مجاهد بمعنی غیرمحسوب آورده اند و بعضی گفتند: غیرممنون به علیهم، یعنی منت ننهند به آن بر ایشان، برای آنکه واجب است ایشان را آن حق بر خدای. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 2 ج 8 ص 437).
- || آنچه کسی رابدان منت ننهند. بی منت. (از تفسیر ابوالفتوح رازی چ 2 ج 8 ص 443 و 437). رجوع به معنی قبلی شود:
کریمانه بخشی و منت نخواهی
عطای کریمان بود غیرممنون.
سوزنی.
- غیرمنتظَر، نابیوسان. آنچه مورد انتظار نباشد. مقابل منتظَر. غیرمترقب. اتفاقی.
- غیرمنصرف، در زبان عربی اسم معرب بر دو قسم است: منصرف و غیرمنصرف. منصرف آن است که تنوین بر آن درآید و همه ٔ حرکات اعراب بر آخر آن ظاهرگردد، مانند رجل که بصورت رَجُل ٌ و رجلاً و رجل درمی آید. غیرمنصرف اسمی است که کسره و تنوین نپذیرد و تنها ضمه و فتحه بر آن درآید، مانند: ابراهیم. اسماء غیرمنصرف از مفردها علم و صفت و از جمعها جمعی است که بر وزن مَفاعِل یا مَفاعیل باشد و هر اسمی است که به الف تأنیث ختم شود و هر یک از اینها را شروطی است بشرح زیر:
اول علم، اسم علم در شش جا غیرمنصرف میشود: 1- در آخر آن الف و نون زاید باشد، مانند: عثمان و رضوان و زیدان. 2- وزن فعل داشته باشد، مانند: یزید و احمد و تغلب. 3- مرکب مزجی باشد، مانند: بعلبک و بیت لحم. 4- مؤنث باشد خواه لفظی باشد، مانند: معاویه یا معنوی، مانند: مریم، یا لفظی و معنوی، مانند: ورده و نبیهه. 5- اعجمی و بیش از سه حرفی باشد، مانند: یعقوب و ابراهیم. 6- معدول باشد، مانند: عُمَر که معدول از عامر است.
در مورد شرطسوم باید دانست که هرگاه علمی که مؤنث معنوی است ثلاثی ساکن الوسط باشد صرف و عدم آن هر دو رواست، مانند: حضرت هُندٌ یا هندُ، مگر اینکه اعجمی باشد که در این صورت غیرمنصرف است، مانند: بلخ (نام شهری).
دوم صفت، غیرمنصرف بودن صفت به سه شرط است: 1- بر وزن فَعلان باشد که مؤنث آن فَعلی ̍ است، مانند: سکران و سَکری ̍. 2- صفتی که بر وزن اَفعَل باشد بشرطی که تأنیث آن باتاء نباشد، مانند: احمر و اعرج و افضل. 3- معدول ازلفظ دیگری باشد مانند اُخَر ج ِ اُخری ̍ که مؤنث آخَر است. باید دانست که معدول بودن در هر عددی که بر وزن فُعال و مَفعَل باشد قیاسی است، مانند اُحاد و مَوحَد و ثُناء و مَثنی ̍ تا عشار و معشر.
سوم - جمع: جمع بدو شرط غیرمنصرف است:1- بر وزن مَفاعِل باشد، مانند: مساجد و اکارم و فیاصل. 2- بر وزن مَفاعیل باشد، مانند: مصابیح و قنادیل و اناشید. باید دانست که این صیغه های جمع که غیرمنصرف اند صیغه ٔ منتهی الجموع نامیده میشوند و شرط غیرمنصرف بودن آن این است که مختوم به تاء نباشد وگرنه منصرف خواهد بود، مانند: اساتذه و تلامذه.
چهارم - اسم مختوم به الف تأنیث، اسمی که در آخر آن الف مقصوره یا ممدوه باشد غیرمنصرف است و شرطی هم ندارد، خواه مفرد باشد، مانند: سَکری ̍ و حمراء، و خواه جمع، مانند: مَرضی ̍ و اَصدِقاء و خواه عَلَم مانند سَلمی ̍ و خنساء. باید دانست که هرگاه اسم غیرمنصرف اضافه شود یا الف و لام تعریف بدان درآیدکسره را در مقام جرّ می پذیرد، مانند: مررت بأفضل ِ العلماءِ. و رجوع به تعریفات جرجانی، غیاث اللغات و آنندراج شود.
- غیرمَنَظَّم،که منظم و مرتب نباشد. نامنظم. مقابل منظم. رجوع به منظم شود.
- غیرمنقول، آنچه قابل حمل و نقل نشود: مال غیرمنقول، مالی که نتوان آن را از جایی بجایی نقل کرد، مانند: خانه، باغ، دکان، مزرعه، ده و امثال آن. مقابل منقول چون اثاث خانه.
- غیرمُوَجَّه، آنچه موجه و قابل قبول نباشد. مقابل موجه: عذر غیرموجه، عذر ناپذیرفتنی.
- غیرناطق، آنچه ناطق و گویا نباشد. مقابل ناطق.
- || (اصطلاح منطق) به انواع حیوان به استثنای انسان گفته میشود. رجوع به ناطق شود.
- غیرنشخواری، مقابل نشخواری، مانند: اسب. رجوع به نشخواری و نشخوارکننده شود.
- غیرنظامی، آنکه متعلق به لشکر و فوج نباشد. (از آنندراج). آنکه ارتشی نیست. مقابل نظامی. رجوع به نظامی شود.
- غیرواقع، بی اساس و بی بنیاد. (ناظم الاطباء): هرگز از ما سخنی شنوده ای که آن غیرواقع باشد. (انیس الطالبین ص 195).
- غیروقوعی، ناشایستگی و نالایقی. (غیاث اللغات) (آنندراج).
- || امری که بوجود نیامده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج).
- غَیرُه، جز آن یا جز او. الی آخر.
- غَیرُها، جز آن. جز او. (در مؤنث).
- غَیرُهُم، جز آنان (در اشخاص مذکر).
- غَیرُهُما، جز آن دو.
- غَیرُهَن َّ، جز آنان (در اشخاص مؤنث).
- و غیره، و جز آن. و غیر آن.


سازمان ملل متح...

سازمان ملل متحد. [ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ] (اِخ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی وجود مؤسساتی را برای تنظیم این ارتباطات ایجاب میکند. ازین روی بعد از پایان جنگ اول بین المللی «جامعه ٔ ملل » پدید آمدولی حیات آن جامعه با اشتعال آتش دومین جنگ جهانی بناکامی پایان یافت. از اواسط جنگ دوم دولتهای قوی بفکر روزگار بعد از جنگ افتادند و در مرداد 1320 هَ. ق. شمسی (1941 م.) سران دولتهای امریکا و انگلیس در یک کشتی جنگی بنام پرینس آوولز در اقیانوس اطلس منشوری مشتمل بر 8 ماده امضا نمودند که بعدها بمناسبت محل امضا به «منشور اتلانتیک » اشتهار یافت و دولتهای دیگری نیز با پذیرفتن متن منشور بصف امضا کنندگان آن پیوستند و بدینسان مقدمات تأسیس سازمان ملل متحد فراهم آمد. مفاد منشور اقیانوس اطلس این است که: «ملتها دارای حقوق استقلال و حاکمیت هستند و آزاد خواهند بود هر یک هر نوع حکومتی رامیخواهند برای خود برقرار سازند». اصطلاح «ملل متحد»نامی بود که روزولت رئیس جمهور امریکا پیشنهاد کرد و نخستین بار در اعلامیه ٔ ملل متحد 10 دی 1320 (اول ژانویه ٔ 1942 م.) بکار رفت، و در طی آن بود که نمایندگان 26 ملت دولتهای خود را متعهد ساختند که باتفاق به جنگ ضد «محور» ادامه دهند. «منشور ملل » توسط نمایندگان 50 کشور در انجمن مربوط به «سازمان بین المللی » که از تاریخ 4 اردیبهشت تا 4 تیرماه 1324 (25 آوریل تا 26 ژوئن 1945 م) در شهر سانفرانسیسکو منعقد بود تنظیم شد. این نمایندگان بر اساس پیشنهادهائی که بوسیله ٔ نمایندگان امریکا و انگلستان و روسیه و چین از مرداد تا مهر 1323 (اوت تا اکتبر 1944 م.) در محلی مجاور واشنگتن بنام دامبرتن اوکز طرح شده بود بکار پرداختند. منشور ملل متحد در تاریخ 5 تیر 1324 (26 ژوئن 1945 م.) بامضا رسید و پس از تصویب پنج دولت معظم (امریکا، انگستان، روسیه، فرانسه، چین) و اکثریت سایر امضاکنندگان سازمان ملل متحد در تاریخ دوم آبان 1324 (24 اکتبر 1945 م.) (= روز ملل متحد) رسماً بوجود آمد و نخستین دوره ٔ اجلاسیه ٔ مجمع عمومی آن از 19 دی ماه تا 24 بهمن ماه همان سال در لندن و دومین دوره ٔ آن در مهر و آبان 1325در نیویورک مقر اصلی و دائمی سازمان تشکیل گردید. چند هفته بعد ازتنظیم منشور ملل متحد لهستان نیز آن را امضاء کرد و در سال 1325 (1946 م.) چهار کشور دیگربعضویت سازمان پذیرفته شدند. در سال 1326 (1947 م.) دو کشور، و در سالهای 1327 تا 1329 (1948 م. تا1950م.) سالی یک کشور، و در سال 1334 (1955 م.) شانزده کشور و در سال 1335 (1956 م.) چهار کشور، و در سال 1336 (1957 م.) یک کشور به عضویت سازمان درآمد و بدینسان مجموع اعضاء سازمان ملل متحد به 82 کشور رسید.
اعضاء ملل متحد
آرژانتین آلبانی
اتحاد جماهیر شوروی (سابق) اتریش
اتیوپی (حبشه) اردن اروگوئه
اسپانیا استرالیا افریقای جنوبی
افغانستان اکوادر السالوادر
امریکا (ایالات متحده) اندونزی
انگلستان اوکرائین ایتالیا
ایران (جمهوری اسلامی) ایرلند
ایسلند برزیل برمه
بلژیک بلغارستان بولیوی
پاراگوئه پاکستان پاناما
پرتقال پرو تایلند (سیام)
ترکیه تونس
جمهوری متحده ٔ عرب (مصر) چکسلواکی
چین دانمارک
دومینیک (جمهوری)
روسیه ٔ سفید (بلوروسی) رومانی
زلاند جدید ژاپن سوئد
سودان سیلان شیلی
عراق عربستان سعودی
غنا فرانسه فنلاند
فیلیپین کامبوج کانادا
کلمبیا کوبا کاستاریکا
گواتمالا لائوس لبنان
لوکزامبورک لهستان لیبری
لیبی مالایا مجارستان
مراکش مکزیک نپال
نروژ نیکاراگوا ونزوئلا
هائیتی هلند هندوستان
هندوراس یمن یوگسلاوی
یونان.
هدف ملل متحد: هدف سازمان ملل متحد عبارت است از نگاهداری صلح و امنیت بین المللی، توسعه ٔ روابط دوستانه در میان ملتها، همکاری بین المللی برای حل مسائل بین المللی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و بشردوستی و توسعه و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی، بودن مرکزی برای هماهنگ ساختن اقدامات ملتها در رسیدن به این مقاصد مشترک.
اصول اساسی سازمان: سازمان بر اساس برابری حاکمیت همه ٔ اعضای خود مبتنی می باشد. کلیه ٔ اعضای سازمان بایدتعهداتی را که بموجب منشور بعهده دارند از روی حسن نیت انجام دهند. کلیه ٔ اعضا متعهدند که اختلافات خود را به وسائل مسالمت آمیز و بنحوی که صلح و امنیت و عدالت در معرض خطر واقع نشود تصفیه نمایند. هیچ عضو، در روابط بین الملل خود نباید نسبت بتمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت دیگری متوسل به زور و تهدید گردد و یا دست به اقدامی بزند که برخلاف مرام ملل متحد باشد. همه موظفند به سازمان ملل متحد در موقعی که برطبق مقررات منشور ملل متحد دست به اقدامی میزند همه نوع کمک نمایند و نیز از هرنوع کمک به دولتی که سازمان ملل متحد علیه آن بمنظور حفظ و یا استقرار صلح اقدام مینماید بپرهیزند. سازمان خواهد کوشید تا آنجا که صلح و امنیت بین المللی اقتضاء میکند کشورهای غیرعضو نیز طبق اصول مندرج در منشور عمل نمایند. هیچیک از مقررات منشور سازمان را مجاز نمیسازد در کارهائی که در صلاحیت ملی یک کشور است مداخله کند.
زبان های رسمی: پنج زبان انگلیسی، اسپانیائی، چینی، روسی و فرانسه در سازمان ملل متحد رسمیت دارد. مکاتبات و مذاکرات بزبانهای انگلیسی و فرانسه است و زبان اسپانیائی هم در مجمع عمومی بکار برده میشود.
عضویت: کلیه ٔ کشورهای مستقل صلح دوست که تعهدات منشور ملل متحد را بپذیرند و بتشخیص سازمان آماده و خواهان اجرای آن باشند میتوانند عضو ملل متحد گردند. مجمع عمومی به توصیه ٔ شورای امنیت عضویت کشورهای داوطلب را تصویب میکند. و نیز بهمین ترتیب کشوری از سازمان اخراج یا عضویت او معلق میگردد.
ارکان ششگانه ٔ سازمان: در منشور ملل متحد شش رکن اصلی برای سازمان پیش بینی شده است: مجمع عمومی، شورای امنیت، شورای اقتصادی و اجتماعی، شورای قیمومت سرزمینهای غیرخودمختار، دیوان بین المللی دادگستری، دبیرخانه.
1- مجمع عمومی
رکن عمده ٔ سازمان ملل متحد مجمع عمومی است که در آن همه ٔ کشورهای عضو نماینده دارند. مجمع عمومی بمنزله ٔ «مجلس شورای بشری » است و وظایف آن از این قرار است: مطالعه و توصیه در مورد اصول همکاری بین المللی برای نگاهداری صلح و امنیت و همچنین در اصول حاکم بر خلع سلاح و تنظیم تسلیحات. بحث درباره ٔ هرگونه مسئله ای که در صلح وایمنی مؤثر باشد و دادن نظر در مورد آن جز در موقعی که اختلاف یا وضعی مورد رسیدگی «شورای امنیت » باشد.بحث و دادن نظر (با رعایت استثنای مذکور در فوق) درهر مسئله ای که در حیطه ٔ منشور باشد و یا در اختیارات و وظایف هر یک از ارکان ملل متحد مؤثر باشد. فراهم آوردن زمینه ٔ مطالعه و دادن توصیه درباره ٔ پیشبرد همکاری سیاسی بین المللی. توسعه ٔ حقوق بین المللی و تدوین آن. محقق ساختن حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه. و همکاری بین المللی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی. دریافت و مطالعه ٔ گزارشهای شورای امنیت و سایر ارکان ملل متحد. توصیه برای تسویه ٔ مسالمت آمیز هرگونه وضعی که ممکن است روابط دوستانه ٔ میان ملل را تیره کند. نظارت بر اجرای قراردادهای قیمومت از طریق شورای امنیت. برگزیدن شش عضو غیردائم شورای امنیت و 18 عضو شورای اقتصادی و اجتماعی و آن عده از اعضای شورای قیمومت که باید برگزیده شوند و مشارکت در برگزیدن قاضیان دیوان بین المللی دادگستری. و انتصاب دبیرکل ملل متحد بنا به توصیه ٔ شورای امنیت. مطالعه و تصویب بودجه ٔ ملل متحد و تقسیم بندی سهمیه ٔ هریک از دولتهای عضو و وارسی بودجه های سازمانهای اختصاصی. تصمیمات مجمع عمومی در مورد مسائل مهم از قبیل توصیه درباب صلح و امنیت و انتخاب اعضای رکنهای سازمان ملل متحد، و قبول و تعلیق و اخراج اعضاء و مسائل مربوط به قیمومت و بودجه به اکثریت دوثلث و در مورد مسائل دیگر به اکثریت نسبی (ساده) اتخاذ میگردد. هر کشور در مجمع عمومی یک رأی دارد که بوسیله ٔ رئیس هیأت نمایندگی در صندوق انداخته میشود.
مجمع عمومی سالی یک بار در اواخر تابستان و اوائل پائیز تشکیل جلسه میدهد. اجلاسیه های مخصوص مجمع ممکن است بتقاضای شورای امنیت یا اکثریت اعضای ملل متحد در هنگامی که صلح جهانی تهدید شود و یا عمل تجاوز صورت گرفته باشد فراخوانده شود.
مجمع عمومی کارهای خود را از طریق 7 کمیته ٔ عمده ٔ خود انجام میدهد: کمیته ٔ نخست: سیاسی و امنیت، شامل تنظیم تسلیحات کمیته ٔ سیاسی مخصوص (برای کمک به کمیته ٔ نخست)، کمیته ٔ دوم: (اقتصادی و مالی)، کمیته ٔ سوم: اجتماعی، انسانی و فرهنگی، کمیته چهارم: قیمومت، شامل سرزمینهای غیرخودمختار، کمیته ٔ پنجم: اداری و بودجه، کمیته ٔ ششم: حقوقی. بودجه ٔ ملل متحد برای سال 1958 م. بمبلغ 55062850 دلار تصویب شده است.
ارکان فرعی مجمع عمومی: کمیته ای مرکب از نمایندگان همه ٔ اعضای ملل متحد بنام کمیته ٔ بینابین وجود دارد که در ادوار فترت (فواصل بین اجلاسیه ها) مسائل مؤثر در صلح وایمنی را بررسی میکند و به مجمع گزارش میدهد. از آن گذشته مجمع عمومی گاه بگاه کمیته ها و کمیسیونهای خاص برای رسیدگی بامور بخصوص تشکیل میدهد. تا کنون چنین کمیسیونهائی در مسائل اختلاف یونان با همسایه های شمالی آن، کره، پناهندگان وغیره تشکیل یافته است.
2- شورای امنیت
مؤثرترین و مقتدرترین رکن سازمان ملل متحد است و با توجه به اختیارات وسیع و حساس و عضویت دائم پنج دولت بزرگ جهان در آن، و حق وتوی آنان نفوذ دول بزرگ را دراداره ٔ امور جهان تثبیت میکند. شورای امنیت از 11 عضو تشکیل میشود. پنج دولت آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، انگلیس، فرانسه و چین عضویت دائم آن را دارند. و شش عضو غیردائمی را مجمع عمومی برای مدت دو سال انتخاب میکند و پس از پایان دوره ٔ دو ساله نمیتوانند بلافاصله انتخاب شوند. وظایف شورای امنیت عبارت است از نگاهداری صلح و ایمنی بین المللی بر طبق مقاصد و اصول ملل متحد. تحقیق و رسیدگی نسبت به هر اختلاف و یا وضعی که ممکن است بمصادمه ٔ بین المللی کشد. توصیه در باب راههای تعدیل اینگونه مشاجرات یا شرایط تسویه ٔ آنها. تشخیص وجود تهدید بر علیه صلح یا عمل تجاوز و توصیه ٔ اقدامی که باید بعمل آید. دعوت از اعضاء بمنظور اجرای کیفرهای اقتصادی یا بکار بردن تدابیر دیگری غیراز جنگ برای جلوگیری از تجاوز یا متوقف ساخت آن. اقدام نظامی ضدمتجاوز. توصیه برای قبول اعضای جدید و شرایطی که بموجب آنها دولتها بتوانند اساسنامه ٔ دیوان بین المللی دادگستری را امضا کنند. اجرای وظایف قیمومت ملل متحد در «مناطق سوق الجیشی ». تقدیم گزارشهای سالانه و مخصوص به مجمع عمومی. شورای امنیت از جانب کلیه ٔ اعضای ملل متحد که همگی متفقند و با نیروهای مسلح و معاضدت و تسهیلاتی که برای نگاهداری صلح و ایمنی بین المللی لازم باشد در اختیار آن بگذارند دست به اقدام میزند. اخذ رأی در شورای امنیت در کلیه ٔ مطالب بجز مسائل مربوط بآئین کار بواسطه ٔ رأی مثبت هفت عضوکه شامل آراء موافق اعضای دائمی باشد بعمل می آید.
این قاعده بنام «اتفاق آراء دول بزرگ » و در اصطلاح عموم به حق «وتو» معروف است. لیکن هر عضو، چه دائم و چه غیردائم باید از دادن رأی در مورد مسئله ای که خود یکی از طرفین آن دعوی باشد خودداری کند. در مسائل مربوط به آئین نامه تصمیمات شورای امنیت با هفت رأی موافق اعضاء، هر که باشند، اتخاذ میگردد. شورای امنیت همیشه در حال تشکیل است و تعطیل بردار نیست تا بتواند در حفظ صلح مراقبت دائم داشته باشد و بموقع اقدام لازم رامجری دارد. هر عضو شورای امنیت باید در همه ٔ اوقات نماینده ای در قرارگاه سازمان ملل متحد داشته باشد. شورا میتواند در صورتیکه بخواهد جلسات خود را جائی غیر از مقر دائمی سازمان ملل متحد تشکیل دهد. شورای امنیت یک کمیته ٔ ستاد نظامی مرکب از رؤسای ستاد ارتش پنج عضو دائمی یا نمایندگان آنها دارد که در مورد مسائلی از قبیل نیازمندیهای نظامی برای صلح و امور لشکرکشی شورای امنیت و هدایت نیروهای مسلحی که در اختیار شورا گذاشته شده و تنظیم تسلیحات و یا خلع سلاح ممکنه کمک و اظهار نظر مشورتی میکند. کمیسیون خلع سلاح که در تاریخ 20 دی 1330 (11 ژانویه ٔ 1952 م.) با رأی مجمع عمومی تأسیس شد، زیر نظر شورای امنیت قرار داد و این کمیسیون جانشین کمیسیون نیروی اتمی و کمیسیون تسلیحات (سابق) می باشد و 14 عضو دارد. کمیسیون خلعسلاح وظیفه دارد که طرحهائی برای عهدنامه های مربوط به تنظیم و تحدید و تقلیل متوازن کلیه ٔ نیروهای مسلح و کلیه ٔ تسلیحات و منع استعمال کلیه ٔ حربه های قادر به انهدام دسته جمعی و بازرسی بین المللی مؤثر نیروی اتمی بمنظور تأمین تحریم سلاحهای اتمی و استفاده از نیروی اتمی فقط برای مقاصد صلح آمیز تهیه نماید.
3- شورای اقتصادی و اجتماعی
این شوری زیر نظر مجمع عمومی مرکب از 18 عضو فعالیت میکند. دوره ٔ عضویت آن سه سال است، و هر سال بجای 6 عضوکه دوره ٔ عضویتشان بسر می آید اعضای جدیدانتخاب میشوند. وظایف شوری از این قرار است: بررسی و تقدیم گزارش و پیشنهادهائی در مورد مسائل بین المللی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی و امور مربوط با فراهم آوردن موجبات آنها. تأمین و ترویج احترام و رعایت حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه. دعوت و تشکیل کنفرانسهای بین المللی و تهیه ٔ پیش نویس عهود درباب مسائلی که در صلاحیت آن باشد برای تقدیم به مجمع عمومی. انعقاد قراردادهائی با مؤسسات اختصاصی و تعیین شرایط مرتبط کردن آنها با ملل متحد. هماهنگ ساختن فعالیتهای کارگزاریهای اختصاصی بوسیله ٔمشاوره با خود آنها و دادن توصیه به آنها و بوسیله ٔتوصیه به مجمع عمومی و اعضای ملل متحد. شورا از طریق کمیسیونهائی عمل میکند و تاکنون 8 کمیسیون بشرح زیر تشکیل داده است: حمل و نقل و ارتباطات، آمار، اموراجتماعی، جمعیت و نفوس، حقوق بشر، مقام زن، داروهای مخدر، بازرگانی کالاهای بین المللی. همچنین یک کمیسیون فرعی برای حمایت از اقلیتها و جلوگیری از تبعیض و چند کمیسیون اقتصادی ناحیه ای تأسیس گردیده است. صندوق ملل متحد برای بچه ها (یونیسف) که بنا بتصمیم مجمع عمومی در تاریخ 19 آذر 1325 (11 دسامبر 1946 م.) دایر شد تا بکودکان قربانی جنگ و بطور کلی به تندرستی بچه ها در تمام جهان مدد رساند. یونیسف برای نگهداری از کودکان و مادران در 90 کشور کمک کرده است. این کمکها بیشتر بمنظور جلوگیری از بیماریهای مالاریا و سل و تراخم و کوفت، و برپا کردن مراکز آسایش مادران و بچه ها و آموزش ماماها و پرستاران، و کمک ببهبود وضع تغذیه ٔ کودکان و امداد فوری در حوادث سیل و زلزله و سایر مصیبتها بوده است. اداره ٔ کل کمکهای فنی دبیرخانه برای کشورهائی که جهت توسعه ٔ اقتصاد خود به دانش و مهارتهای فنی نیازمندند، وسائل کمک فنی فراهم میسازد. از سال 1338 یک «وام مخصوص » بمبلغ صدمیلیون دلار به کشورهای نیازمند اختصاص یافته است. شورای اقتصادی و اجتماعی کمیته ای بنام «کمیته ٔ عقد قرارداد با کارگزاریهای بین دول » دارد. بوسیله ٔ این کمیته قراردادهائی با آن مؤسسات بین المللی بسته میشود.
4- شورای قیمومت
درمنشور ملل متحد ماده ای است که در آن دو اصل برای سرزمینهائی که به مرحله ٔ خودمختاری نرسیده اند اعلام شده است: نخست آنکه منافع ساکنان این نواحی بسیار قابل اهمیت است. دوم آنکه دولتهای اداره کننده ٔ این سرزمینها برای انجام مأموریت خود متقبل شده اند که در بسط رفاه و پیشرفت مردم سرزمینهای متکی و وابسته و رشد تدریجی ایشان بسوی خودمختاری و تأمین عدالت در حق ایشان و حمایت از آنها در قبال تعدی، و در ترویج صلح وایمنی بین المللی و بسط تدابیر مربوط به آبادانی و تشویق و تجسس علمی و صنعتی مساعدت نمایند.
همچنین دولتهای مسئول اداره ٔ مستعمرات تعهد کرده اند که اطلاعات آماری و غیره را در باب شرایط و اوضاع اقتصادی و اجتماعی و تربیتی آن سرزمینها مرتباً در اختیار دبیرکل ملل متحد بگذارند. بعلاوه سازمان ملل متحد یک «شیوه ٔ قیمومت بین المللی » از راه بستن قراردادهای جداگانه قیمومت برای اداره ٔ سرزمینهائی که تحت نظارت ملل متحد قرار گرفته تنظیم کرده است. و بهمین جهت این نواحی را «سرزمینهای تحت قیمومت » خوانند. منظورهای «شیوه ٔ قیمومت » بقرار زیر است: توسعه ٔ صلح و ایمنی بین المللی. یاری به پیشرفت مردم سرزمینهای تحت قیمومت بسوی خودمختاری یا استقلال. تشویق حس احترام نسبت بحقوق بشر و تشخیص وابستگی مردم جهان نسبت بیکدیگر. و تأمین رفتار عادلانه نسبت به کلیه ٔ کشورهای عضو سازمان واتباع آنها در سرزمینهای تحت قیمومت در امور اجتماعی و اقتصادی و تجاری. و نیز رفتار عادلانه در حق اتباع کلیه ٔ کشورهای عضو سازمان در دستگاه عدالت. شیوه ٔ قیمومت میتواند شامل سرزمینهائی شود که سابقاً تحت سرپرستی جامعه ٔ ملل بودند، یا بر اثر جنگ جهانگیر دوم از آلمان و همدستانش جدا شدند، و سرزمینهائی که داوطلبانه شیوه ٔ قیمومت را پذیرفته اند. هیچیک از کشورهای عضو سازمان ملل متحد را نمیتوان بموجب شیوه ٔ قیمومت اداره کرد. شورای قیمومت بموجب مقررات، مرکب است از هفت کشور (استرالیا، آمریکا، انگلستان، ایتالیا، بلژیک، زلاندنو، فرانسه) از اعضای سازمان که مأمور اداره ٔ سرزمینهائی بشیوه ٔ قیمومت هستند و دو کشور (اتحاد جماهیر شوروی و چین) از اعضای دائمی شورای امنیت که مأمور اداره ٔ هیچ سرزمین تحت قیمومت نیستند و 4 عضو که برای مدت سه سال انتخاب میشوند. وظایف شورا بقرار زیر است: تنظیم پرسشنامه هائی درباره ٔ پیشرفت سیاسی و اقتصادی و تربیتی مردم سرزمین های تحت قیمومت، بحث در گزارشهای رسیده از مقامات اداره کننده، وارسی دادخواستهای رسیده با مشاوره با مقامات اداره کننده، سرکشی و بازدید مرتب در مواعد معین با موافقت مقامات اداره کننده. بموجب یازده قرارداد سرزمینهای زیر بشیوه ٔ قیمومت بوسیله ٔ دولتهای معینی اداره میشود: نااورو (استرالیا ازطرف خود و زلاندنو و انگلستان)، گینه ٔ جدید (استرالیا)، روآندا، اورندی (بلژیک)، کامرون (فرانسه)، توگولاند (فرانسه)، سومالی (ایتالیا)، ساموای غربی (زلاندنو)، تانگانیکا (انگلستان)، کامرون (انگلستان). جزایر مارشال و ماریان و کارولین در اقیانوس کبیر که سابقاً تحت سرپرستی ژاپن بودند بنا به تصویب شورای امنیت سرزمین قیمومت سوق الجیشی بشمار میرودکه تحت اداره ٔ کشورهای متحد آمریکا قرار دارند.
5- دیوان بین المللی دادگستری
رکن اصلی قضائی سازمان ملل متحد دیوان دادگستری بین المللی است که مقر آن در لاهه پایتخت هلنداست و از 15 قاضی که مستقلاً از طرف شورای امنیت و مجمع عمومی انتخاب میشوند تشکیل میگردد. قضات دیوان بدون توجه بملّیت بر اساس صلاحیت شان انتخاب میشوند، لیکن درعین حال دقت میشود که شیوه های مهم قضائی جهان در دیوان نماینده داشته باشند. قضات مدت نه سال در خدمت دیوان می مانند و ممکن است مجدداً انتخاب شوند و در دوره ٔ تصدی مقام خود نمیتوانند به شغل دیگری اشتغال ورزند. صلاحیت قضاوت دیوان مشتمل برکلیه ٔ مسائلی است که دولتها بدان ارجاع میکنند، و نیز کلیه ٔ موضوعاتی که در منشور ملل متحد و در عهدنامه ها یا مقاولات جاری پیش بینی شده باشد. بعلاوه شورای امنیت ممکن است یک مشاجره ٔ حقوقی را به دیوان ارجاع نماید. مجمع عمومی و شورای امنیت میتوانند درهر مسئله قضائی از دیوان رأی مشورتی بخواهند. منابع حقوقی و قانونی که هنگام اخذ تصمیم مورد استفاده ٔ دیوان واقع میشود از این قرار است: معهودات بین المللی که بعنوان قواعد معمول به، مورد قبول دو طرف دعوی قرارگیرد. عرف بین المللی که دلالت کند بر رسم عمومی که حکم قانون پیدا کرده باشد.اصول عمومی حقوقی که مقبول ملل متمدن واقع شده باشد. تصمیمات قضائی و تعالیم صلاحیتدارترین صاحبنظران ملل گوناگون به عنوان وسیله ٔ فرعی تعیین حکم قانون. درصورت لزوم یکی از دو طرف دعوی میتواند از شورای امنیت بخواهد که اقدامات لازم برای اجرای حکم دیوان را تعیین نماید.
6- دبیرخانه
امور اداری گوناگون و وسیع سازمان ملل متحد بوسیله ٔ رکن ششم آن یعنی دبیرخانه انجام میشود. این دستگاه در تمام سال مشغول کار و خدمت به ارکان دیگر است و نقشه های مصوب و دستورالعملهای آنها را بموقع اجرا میگذارد. در رأس این دستگاه دبیرکل سازمان ملل متحد قرار گرفته که بتوصیه ٔ شورای امنیت و تصویب مجمع عمومی به این سمت انتخاب و منصوب میشود و چهار هزار تن کارمنداز ملیتهای مختلف با او همکاری میکنند. وظایف دبیرکل از این قرار است: ریاست کل امور اداری سازمان ملل متحد، توجه دادن شورای امنیت به هر امری که بنظر او ممکن است صلح و ایمنی بین المللی را تهدید کند، تقدیم گزارش سالانه و گزارشهای متمم لازم به مجمع عمومی در خصوص کار سازمان. در تاریخ 11 بهمن 1324 (اول فوریه ٔ1946 م.) تریگوه لی وزیر امورخارجه ٔ وقت کشور نروژ با توافق بین دولتهای غربی و دولت شوروی بمدت پنج سال بعنوان نخستین دبیرکل سازمان ملل متحد برگزیده شد. با اینکه از 9 آبان 1329 (اول نوامبر1950 م.) مقام او بمدت سه سال تمدید شد، چون در ماجرای کره مورد سؤظن و غضب دولت شوروی قرار گرفت در 18 آبان 1330 (10 نوامبر 1952) از مقام خود استعفا کرد. در روز 20 فروردین 1332 (10 آوریل 1953 م.) داک هامارشولد وزیر امور خارجه ٔ وقت کشور سوئد بجانشینی او تعیین گردید. روز 3 مهر1336 (26 سپتامبر 1957 م.) هامارشولد مجدداًبرای مدت پنج سال از 20 فروردین 1337 (10 آوریل 1958) بعنوان دبیرکل سازمان ملل متحد انتخاب گردید.
دبیرخانه از اداره ٔ دبیرکل و ادارات وابسته به دبیرکل بشرح زیر تشکیل میشود: اداره ٔ اجرای دبیرکل، اداره ٔ امور حقوقی، اداره ٔ ممیزی و رسیدگی به حسابها، اداره ٔ کارگزینی. همچنین اداراتی که هریک بترتیب به: امور سیاسی و شورای امنیت، امور اجتماعی و اقتصادی، امور قیمومت و اطلاعات رسیده از سرزمینهای غیرخود مختار، امور اطلاعات و تبلیغات، امور کنفرانسها، امور عمومی و امور کمک فنی، رسیدگی میکنند. وظائف و مسئولیتهای دبیرخانه منحصراً بین المللی است. انتخاب کارمندان از روی تقسیم بندی جغرافیائی انجام میگیرد و هریک از کارمندان دبیرخانه صرف نظراز ملیت و تابعیتش یک مستخدم بین المللی است و نباید از هیچ حکومت یا مقام خارج از سازمان ملل متحد دستور بخواهد یا بگیرد، و باید از هرعملی که با سمت او منافات داشته باشد بپرهیزد.
آژانس بین المللی نیروی اتم
این مؤسسه که مقر آن در شهر وین پایتخت اتریش قرار دارد در تاریخ 6 مرداد 1336 (29 ژوئیه ٔ 1957 م.) بوجود آمد و هدف آن چنین است: توسعه ٔ نیروی اتم برای مقاصد صلح، بهداشت و پیشرفت و نیکبختی بشر در تمام جهان، نظارت در کمک و درخواست کشورها تا اینکه از هر لحاظ از استفاده از این نیرو بمنظور سوق الجیشی یا تولید اسلحه ٔ مخرب جلوگیری شود. بودجه ٔ این مؤسسه 4089000 دلار است که شامل مخارج کمیسیون مقدماتی آن نیز می باشد.
کارگزاریهای اختصاصی
مؤسسات اختصاصی سازمانهائی است که بر اثر قراردادهای منعقده بین دولتها تشکیل میشوند و در امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تربیتی و بهداشتی و دیگر مسائل مربوط وظایفی را برعهده دارند. قرار دادهائی که این مؤسسات را با سازمان ملل متحد مربوط میسازد بوسیله ٔ یک کمیته ٔ دائمی جزو «شورای اقتصادی و اجتماعی » موسوم به «کمیته ٔ عقد قرارداد با مؤسسات اختصاصی » منعقد میشود. هر قراردادی از یک طرف بتصویب شورا ومجمععمومی، و از طرف دیگر بتصویب رکن مربوط کارگزاری ذینفع میرسد. فعالیتهای این کارگزاریها را شورای اقتصادی و اجتماعی هماهنگ میسازد. تاکنون 11 سازمان اختصاصی با سازمان ملل متحد قرارداد امضاکرده و با آن پیوستگی یافته اند و دو سازمان دیگر پس از طی تشریفات بعضویت سازمان پذیرفته خواهند شد. کلیه ٔ مؤسسات اختصاصی، باستثنای «اتحادیه ٔ جهانی پست » با برنامه ٔ توسعه ٔ کمک فنی همکاری میکنند و نماینده ای در دفتر کمک فنی دارند. اینک گزارشی باختصار از وضع این سازمانها:
1- سازمان بین المللی کار (ایلو) این مؤسسه قدیم ترین سازمان بین المللی است که بتاریخ 12 فروردین 1298 (1 آوریل 1919 م.) پس از آنکه اساسنامه ٔ آن جزو پیمان ورسای پیش بینی شد تأسیس گردید و مقر آن در ژنو از شهرهای سویس قرار دارد و اینک 79 کشور درآن عضویت دارند. هدف این سازمان، کمک به استقرار صلح پایدار بواسطه ٔ بسط عدالت اجتماعی، و اصلاح وضعو پایه های معاش کارگران و ایجاد ثبات اقتصادی و اجتماعی است. برای تأمین هدفهای فوق، در این سازمان، هم نمایندگان دولتها، و هم نمایندگان کارگران، و هم نمایندگان کارفرمایان بدور هم می نشینند تا مقرراتی درباره ٔ مزد و ساعات کار و حداقل سن استخدام و شرایط کار برای طبقات گوناگون کارگران و جبران خسارت کارگران و بیمه های اجتماعی و مرخصی با حقوق و سلامت و امان صنعتی و خدمات کمکی استخدام و بازرسی وضع کارگران تنظیم نمایند. فعالیتهای این سازمان بوسیله ٔ سه رکن: «کنفرانس بین المللی کار» و «شورای اداری » و «دفتر بین المللی کار» انجام میگیرد. جلسه ٔ کنفرانس بین المللی کار، سالی یک بار تشکیل میشود و در آن هیأتهای نمایندگی ملی متشکل از دو نماینده ٔ دولتی و یک نماینده از طرف کارگران و یک نماینده از طرف صاحبان کار شرکت میکنند. و وظیفه ٔ آن تنظیم طرح قراردادهائی برای مبادله بین دولتهاست. هیأت رئیسه ٔ آن، بنام شورای کار مرکب از 40 عضو است. بیست تن از این عده نماینده دولتها و ده تن نماینده ٔ کارگران و ده تن نماینده ٔ صاحبان کار هستند (ده تن از هیأت نمایندگی دولتها باید از کشورهای صنعتی باشند). دفتر بین المللی کار (بیت) بمنزله ٔ دبیرخانه ٔ سازمان است، و بطور مداوم اطلاعاتی جمعآوری و توزیع میکند وبنابه درخواست دولتها در وضع قوانین در خصوص تصمیمات «کنفرانس » بدانها کمک میکند و وسائل لازم را برای کمک باجرای مؤثر عهود فراهم میسازد. بودجه ٔ خالص سازمان بین المللی کار در سال 1958، 7855000 دلار بوده است.
2- سازمان خواربار وکشاورزی ملل متحد (فائو) این سازمان نخستین مؤسسه ای است که بعداز جنگ دوم جهانی، بتاریخ 23 مهر 1324 (16اکتبر 1945) پس از آنکه اساسنامه اش در کوئبک بتصویب رسید تشکیل گردید. و مقر آن در شهر رم پایتخت ایتالیاست. هدف آن: بالابردن پایه ٔ تغذیه و موازین زندگانی، تأمین اصلاحاتی در کفایت تولید و توزیع کلیه ٔ محصولات کشاورزی که از کشتزارها و جنگلها و شیلات بدست می آید، بهتر ساختن وضع زندگانی روستائیان، و بدین وسائل کمک بتوسعه ٔ اقتصاد جهان است. در اجرای این مقاصد سازمان خواربار و کشاورزی به توسعه ٔ بهره برداری از منابع اساسی آب و خاک جهان کمک میکند و استقرار یک بازار استوار بین المللی را برای کالاهای آن تشویق می نماید و نیز بمبادله ٔ جهانی انواع جدید نباتات کمک میکندو روشهای فنی مترقی را در سراسر جهان بسط میدهد و با امراض آفت زای حیوانی مبارزه میکند و وسائل کمک فنی را در زمینه های تغذیه و استفاده از غذا و جلوگیری از فرسودگی خاک و احیای جنگلها و مهندسی آبیاری و بازرسی آلودگی خواربار ذخیره شده و تولید اقسام کودها فراهم میسازد. این سازمانها بوسیله کنفرانسی مرکب از نمایندگان 76 دولت عضو اداره میشود، جلسه ٔ کنفرانس هر دو سال یک بار تشکیل میشود. در فواصل جلسات کنفرانس «شورای جهانی خواربار» بعضویت 24 دولت عضو، امور سازمان را اداره میکند. دبیرخانه ٔ بین المللی آن از پنج قسمت فنی: «کشاورزی »، «ماهیگیری »، «اغذیه »، «جنگلها» و «کارهای اقتصادی » تشکیل گردیده است. بودجه فائودر سال (1959 م.) 8500000 دلار بوده است.
3- سازمان تربیتی و علمی وفرهنگی ملل متحد (یونسکو)
این سازمان در تاریخ 12 آبان 1326 (4 نوامبر 1947 م.) پس از آنکه 20 کشور امضا کننده ٔ آن اسناد قبولی را به دولت انگلستان سپردند تأسیس گردید. و تاکنون 80 دولت عضویت آن را یافته اند و مقر آن در پاریس پایتخت فرانسه جای دارد. هدف یونسکو عبارت است از: کمک به صلح و امنیت و توسعه ٔ همکاری میان ملل از راه آموزش و پرورش و علم و فرهنگ بمنظور بسط احترام جهانیان بعدالت و حکومت قانون و حقوق بشر و آزادیهای اساسی که بواسطه ٔ منشور ملل متحدبرای مردم دنیا بدون امتیاز نژاد و جنس و زبان یا دین تأیید گردیده اس-ت.
کنفرانس عمومی یونسکو دو سال یک بار تشکیل جلسه میدهد و هیأت اجرائی آن مرکب از 24 عضو سالی دوبار تشکیل میشود و برنامه های مصوب کنفرانس عمومی را اجرا میکند. بودجه ٔ یونسکو در سال (1958 م.) 22679638 دلار بوده است.
4- سازمان جهانی بهداشت (هو) اساسنامه ٔ این سازمان بتاریخ 30 تیر1325 (22 ژوئیه ٔ 1946) در کنفرانس بین المللی بهداشت که بدعوت شورای اقتصادی و اجتماعی در نیویورک منعقد شده بود بتصویب رسید و در تاریخ 17 فروردین 1327 (7 آوریل 1948) که 26 دولت اساسنامه را تصویب کردند این سازمان بوجود آمد. امروز 85 کشور عضویت آن را دارند و مقر آن در کاخ ملل در شهر ژنو از شهرهای کشور سویس جای دارد و بودجه ٔ سالانه آن 13500000 دلار است. هدف سازمان جهانی بهداشت «فراهم کردن حداکثر موجبات بهداشت و تندرستی برای همه ٔ ملتها» است. این سازمان دو نوع فعالیت مشورتی و فنی در زمینه ٔ امراض ساری و بومی از قبیل: مالاریا، سل، امراض آمیزشی، بهداشت مادران و کودکان و غیره انجام میدهد و نشریات آن در 15 زمینه انتشار می یابد. «مجمع جهانی بهداشت » مرکب از نمایندگان کلیه ٔ کشورهای عضو خط مشی سازمان را طرح ریزی میکند و هیأت مجریه ای از نمایندگان 18 کشور و نیز یک دبیرخانه و کمیته های کارشناسان مأمور اجرای مصوبات مجمع هستند.
5- بانک بین المللی ترمیم و توسعه این بانک بتاریخ 6 دی 1324 (27دسامبر 1945 م.) رسمیت یافته و امروز 66 کشور عضویت آن را دارند و مقر آن در شهر واشنگتن پایتخت دول متحده ٔ امریکاست و سرمایه ٔ آن 9 میلیارد دلار تعهد اعضاست که 20 درصد آن (2 درصد طلا و دلارامریکائی و 18 درصد پول رایج ممالک) پرداخت گردیده است. هر کشور قبل از عضویت بانک باید عضویت صندوق بین المللی پول را بپذیرد. هدف بانک عبارت است از: مساعدت در ترمیم و آبادانی کشورهای عضو با تسهیل بکار انداختن سرمایه برای مقاصد تولیدی، تشویق در سرمایه گذاری خصوصی خارجی، تتمیم سرمایه های خصوصی با فراهم کردن وام برای مقاصد تولیدی از سرمایه ٔ خود بانک و وجوهی که بانک جمعآوری میکند و سایر منابع، حمایت از توسعه ٔ متوازن تجارت بین المللی و نگاهداری تعادل در موازنه های پرداختی ازراه تشویق سرمایه گذاری بین المللی جهت توسعه ٔ منابع تولیدی اعضای بانک بین المللی. جمع کل وامهائی که از تاریخ تأسیس تا تاریخ 10 دی 1336 به بیش از 45 کشوراعطاء یا تضمین شده بالغ بر3470 هزار میلیون دلار است. کلیه ٔ اختیارات بانک به «شورای مدیران » مرکب از یک مدیر و یک قائم مقام برای هر کشور عضو تفویض شده است. این شورا معمولا در سال یک بار تشکیل میشود. مدیران بانک اغلب اختیارات خود را به 16 تن مدیران عامل واگذار میکنند و این مدیران ماهی یک بار و در صورت لزوم ماهی چند بار در واشنگتن تشکیل جلسه می دهند و رئیس بانک سمت ریاست بر مدیران عامل دارد
6- مؤسسه همکاری مالی بین المللی این مؤسسه در تیر ماه 1335 (ژوئیه ٔ 56) تأسیس شد و به تاریخ اول بهمن 1335 (20 فوریه ٔ 57) بعنوان یکی از مؤسسات اختصاصی وابسته به سازمان ملل متحد درآمد. و امروز 53 کشور عضویت آن را پذیرفته اند و جمع سرمایه ٔ مجاز آن 100 میلیون دلار است. و مقر آن در واشنگتن ازشهرهای آمریکاست. اگرچه بانک بین المللی، و صندوق بین المللی پول با این مؤسسه تماس نزدیک دارند، این مؤسسه از لحاظ قانونی واحد مستقلی است و بودجه ٔ آن ازبودجه ٔ بانک مجزا است. هدف مؤسسه «کمک به توسعه ٔ اقتصادی از طریق تشویق توسعه ٔ مؤسسات تولیدی در کشورهای عضو مخصوصاً در نواحی عقب مانده » می باشد. اختیارات این مؤسسه عبارت است از: سرمایه گذاری در مؤسسات تولیدی خصوصی با شرکت و همکاری سرمایه گذاران خصوصی وبدون ضمانت تأدیه از طرف دول در مواردی که سرمایه ٔاختصاصی کافی با شرایط عادله وجود نداشته باشد. اقدام برای تمرکز و دورهم گردآوردن فرصتها برای سرمایه گذاری و سرمایه های خصوصی خارجی و داخلی. مدیریت بهتر ودارای تجربه.
7- صندوق بین المللی پول صندوق بین المللی پول در تاریخ 6 دی 1324 (27 دسامبر 1945 م.) بوجود آمد و امروز 66 کشور عضویت آن را پذیرفته اندو مقر آن در واشنگتن است. هدف صندوق از این قرار است: ترویج همکاری پولی و توسعه ٔ بازرگانی بین المللی، بسط تثبیت ارز و حفظ ترتیبات منظم برای معاملات ارزی در میان اعضا و پرهیز از تنزیل رقابت آمیز بهای ارز، مساعدت در برقراری یک شیوه ٔ چند جانبه ٔ پرداختها در مورد معاملات جاری بین اعضاء در رفع تضییقات ارزی که باعث رکود تجارت جهانی است. در اجرای این مقاصد، صندوق ارز به اعضای خود برای تجارت بین المللی طلا میفروشد، و در خصوص مسائل مالی دولتها را راهنمائی میکند، صندوق توصیه های ضد تورم پول نسبت به سرمایه گذاری و اعتبارات بانکی، و خرج پول از طرف دولتها، و مالیات کرده است. همچنین درباب اتخاذ تدابیر مالی و پولی برای کاهش نیاز به تضییقات ارزی تأکید نموده است، و درمواردی که اندوخته های پولی بهبود شایان یافته تسهیل کنترلهای وارداتی را پیشنهاد کرده است. یک شورای مدیران مرکب از نمایندگان 66 کشور عضو و یک هیأت اجرائیه 17 نفری صندوق را اداره میکنند.
8- سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی (ایکائو) این سازمان در تاریخ 15 فروردین 1326 (4 آوریل 1947 م.) بموجب «عهدنامه ٔ هواپیمائی کشوری بین المللی » که در تاریخ 16 آذر 1323 در شیکاگو تنظیم شده تأسیس گردید. و امروز 72 کشور عضویت آن را دارند و مرکز آن در شهر مونترآل در کشور کانادا قرار دارد. هدف این سازمان «برقراری و تنظیم قوانین و قواعد بین المللی برای هوانوردی » است و کشورهای جهان را برای قبول مقررات واحدی جهت امنیت هوائی و همچنین اتخاذ قواعد و مقررات عمومی برای کلیه ٔ عملیات پرواز تشویق میکند و برای تسهیل مقررات عبور و مرور مرزی هوائی میکوشد و نیز بکار بردن وسائل فنی را که تازه بوجود آمده است تسهیل می کند. تهیه ٔ طرح پیمانهای هوائی بین المللی با این سازمان است. مجمع ایکائو مرکب از نمایندگان 72 کشور عضو و شورای ایکائو مرکب از 21 عضومنتخب، فعالیت های سازمان را اداره می کنند.
9- اتحادیه ٔ پستی جهانی (اوپو) این مؤسسه قدیم ترین و بزرگترین و وسیعترین مؤسسه جهانی است که سه چهارم قرن پیش، بتاریخ اول ژوئیه ٔ 1875 م. بموجب عهدنامه ٔ پستی که در 9 اکتبر1874 م. در شهر برن بسته شد تأسیس گردید و امروز تقریباً کلیه ٔ ملتهای مستقل و سرزمینهای تحت قیمومت که مجموعاً 96 کشورند عضویت آن را دارند و سالانه 3 میلیارد نامه و بسته طبق مقررات اتحادیه از کشوری به کشور دیگر فرستاده میشود. بر اثر قراردادی همه ٔ کشورهای جهان برای مبادله ٔ متقابل نامه ها و بسته های پستی بصورت سرزمین واحد و بدون مرزی با یکدیگر متحد و متعهد شده اند که هر کدام محمولات پستی کلیه ٔ اعضای دیگر اتحادیه رابه بهترین وسیله ای که درمورد پست خود بکار میبرند بسوی مقصد انتقال دهند. یک «کنگره پستی جهانی » که معمولاً هرپنج سال یک بار مرکب از نمایندگان 96 کشور عضو منعقد میشود، ویک «کمیته ٔ اجرائی و روابط» مرکب از 20 عضو منتخب، و یک «دفتر بین المللی » مرکب از 20 عضو که مقر آن در شهر برن است امور اتحادیه را اداره میکنند.
10- اتحادیه ٔ بین المللی مخابرات (ایتو) اتحادیه ٔ بین المللی ارتباطات دور ابتدا در فاصله ٔ دو جنگ جهانی درتاریخ 10 دی 1312 (اول ژانویه ٔ 1934) بموجب یک عهدنامه ٔ بین المللی که در 18 آذر 1311 (9 دسامبر 1932) در«کنفرانس مادرید» بسته شد، تأسیس گردید. در آن کنفرانس دو گروه از کشورها که عهدنامه های گوناگونی در امور تلگراف و امواج بی سیم داشتند با هم ائتلاف کردند:یکی اتحادیه ٔ بین المللی تلگراف (بنیاد یافته در 1865 م.) دیگر گروه متحد مطابق عهدنامه ٔ برلن (1906 م).بسال 1947 م. در تشکیلات اتحادیه تجدید نظر شد. و ازتاریخ 10 دی 1332 (اول ژانویه ٔ 1954 م.) بموجب عهدنامه ای که در کنفرانس بوئنس آیرس در تاریخ اول دی 1331 (22 دسامبر 1952 م.) اختیار شد اداره شده است. امروز 92 کشور عضویت آن را دارند و بعد از اتحادیه ٔ بین المللی پستی بزرگ ترین تشکیلات جهانی است. و مرکز آن درشهر ژنو از شهرهای سویس است. این اتحادیه سه وظیفه ٔمهم دارد: حفظ و توسعه ٔ همکاری بین المللی برای بهبود وضع مخابرات. تسهیل و مساعدت برای توسعه ٔ وسائل فنی و طرز بکار بردن آن، و تعمیم آن برای اینکه همه ٔ ملل بتوانند از این وسیله ٔ ارتباط استفاده نمایند. و هماهنگ کردن کوششهای ملل برای رسیدن باین مقاصد مشترک.
کوششهای اتحادیه ٔ بین المللی مخابرات عبارت است از: تعیین طول موجهای ایستگاههای مختلف مخابرات و نظارت بر آن، کوشش در کاهش نرخهای مخابرات، اقدام برای تأمین سلامت و حفظ جان افراد بوسیله ٔ همکاری دستگاههای مخابراتی بین المللی، بررسی درباره ٔ مسائل مختلف مربوط به مخابرات و توصیه های لازم به کشورهای عضو.
یک کنفرانس که هر پنج سال یک بار مرکب از نمایندگان همه کشورهای عضو منعقد می شود، و یک شورای اداری مرکب از 18 عضو منتخب که هر سال یک بار تشکیل می شود، و یک دبیرخانه ٔ عمومی واقع در شهر ژنو فعالیتهای اتحادیه را اداره می کند.
11- سازمان هواشناسی جهانی (ومو) این سازمان جدیدترین تأسیسات بین المللی وابسته به سازمان ملل متحد است. از سال 1878 م. سازمانی بهمین نام به علامت اختصاری «ایمو» وجود داشت. بعد از جنگ دوم در سپتامبر 1947 م. قراردادی در واشنگتن امضا شد و در3 فروردین 1329 (23 مارس 1950م.) سازمان «ومو» رسماً بوجود آمد، و در 29 آذر 1330 (20 دسامبر 1951 م.) رسماً در سلک مؤسسات اختصاصی سازمان ملل متحد درآمد. و تا امروز 74 دولت و 22 سرزمین بدان پیوسته اند و دبیر خانه ٔ آن در ژنو از شهرهای سویس جای دارد. هدفهای «ومو» از این قرار است: تسهیل همکاری جهانی برای برقراری شبکه ها و تأسیس ایستگاهها جهت بررسیها و مطالعات هواشناسی، تشویق و ترغیب دولتهای عضو جهت ایجاد وسائلی که بتوان اطلاعات و اخبار هواشناسی را بسرعت مبادله کرد، تشویق برای بسط وتسهیل بررسی های هواشناسی و تأمین همآهنگی انتشار مشاهدات هواشناسی و آمارهای مربوط، تشویق مطالعات و آموزش فن هواشناسی و همآهنگ کردن این مطالعات از نظر بین المللی، تشویق بکار بردن مقررات هواشناسی در هوانوردی و دریانوردی و در کشاورزی و در سایر فعالیتهای عمومی مربوط. کنگره ٔ هواشناسی مرکب از 96 عضو حداقل هر چهار سال یک بار تشکیل میشود و مقررات فنی مربوط به طرز عمل و روشهای کلی کار سازمان را معین میکند. کمیته ٔ اجرائیه مرکب از 14 عضو مصوبات کنگره را اجرامیکند.
12- سازمان مشورتی بین المللی دریانوردی (ایمکو) این سازمان بموجب عهدنامه ای که در کنفرانس دریانوردی ملل متحد از طرف 35 کشور در تاریخ 15 اسفند 1336 (6 مارس 1958 م.) برای امضا آماده گشت پیش بینی شد و در روز 26 اسفند 1336 (17 مارس 58) پس از تصویب آن عهدنامه بوسیله ٔ 21 دولت رسمیت یافت. و در 27 آبان 1337 وابستگی آن بسازمان ملل متحد بتصویب مجمع عمومی رسید و نخستین جلسه اجلاسیه ٔ آن در 16 دی 1337 (6 ژانویه ٔ 1959 م.) در لندن در مقر دائمی آن رسمیت یافت. هدف «ایمکو» عبارت است از: ایجاد دستگاهی برای همکاری میان دولتها در رشته ٔمقررات و آئین حکومتی مربوط به جلوگیری از خطرات کشتیرانی، تشویق به رفع اقدامات تبعیض آمیز و تضییقات غیر لازم از طرف دولتها، بررسی امور مربوط بروش های تضییق آمیز غیرعادلانه ٔ شرکتهای کشتیرانی، مطالعه ٔ هرگونه امور مربوط به کشتیرانی که ممکن است از طرف هریک از ارکان یا کارگزاریهای اختصاصی سازمان ملل متحد بدان ارجاع شود، فراهم آوردن وسیله ٔ مبادله ٔ اطلاعات میان دولتها درباره ٔ اموری که تحت رسیدگی سازمان است. مجمع ایمکو مرکب از کلیه ٔ اعضای آن در سال یک بار تشکیل جلسه میدهد و در فواصل جلسات آن شورائی مرکب از 16 عضو امور مربوط را انجام میدهد.
13- سازمان بازرگانی بین المللی (ایتو) در طرح کارگزاری های اختصاصی، سازمانی نیز برای بازرگانی بین المللی پیش بینی گردید تابا پائین آوردن نرخ تعرفه و تنظیم عرضه و فروش و محدود ساختن کارتلهای بین المللی پایه های معاش ملل را بالا برند. برای تأمین این منظور به سال 1327 (1948 م.) پیش نویس منشوری بنام «منشورهاوانا» برای تأسیس یک سازمان بین المللی به اتمام رسید. ولی تاکنون قدرتهائی که زمام بازرگانی دنیا را در دست دارند حاضر بامضای آن منشور نشده اند و سازمان بازرگانی بوجود نیامده است.
پیمان عمومی در باب تعرفه ها و بازرگانی (گات) با وجود موانعی که در راه تأسیس سازمان بازرگانی بین المللی وجود داشته پیمانی درباره نرخ های تعرفه ٔ گمرکی و بازرگانی تنظیم گردیده و تاکنون مورد قبول 35 کشور قرار گرفته است. بدنبال کنفرانسهای مربوط باین امر برای تنظیم نرخ شصت هزار قلم کالاهای تجارتی موافقتی بعمل آمده است.دبیرخانه ٔ دائمی «گات » در ژنو جای دارد. رجوع به متن منشور ملل متحد و متن اعلامیه ٔ حقوق بشر و دانستنیها درباره ٔ ملل متحد از نشریات اداره ٔ اطلاعات ملل متحد در تهران و سایر انتشارات رسمی و روابط بین المللی از قدیم الایام تا سازمان ملل متحد، دکتر احمد متین دفتری و کتاب سازمان ملل متحد و مؤسسات تخصصی بین المللی، دکتر غلامعلی صمصامی و شورای امنیت سازمان ملل متحد، دکتر محمد علی مسعود انصاری و تفسیر منشور ملل متحد، دکتر فاخر و تاریخ دیپلماسی دکتر عزیزی ج 3 و از سازمان ملل متحد چه نتیجه تواند بود، احمد کسروی شود.

معادل ابجد

غیردائمی

1265

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری