معنی غرا

غرا
معادل ابجد

غرا در معادل ابجد

غرا
  • 1201
حل جدول

غرا در حل جدول

  • سفید و روشن
  • سخن شیوا، سفید و روشن
مترادف و متضاد زبان فارسی

غرا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • رسا، فصیح، درخشان، روشن
فرهنگ معین

غرا در فرهنگ معین

  • سفید و روشن و درخشان از هر چیزی، فصیح، بلیغ. [خوانش: (غَ رّ) [ع. غراء] (ص. ) مؤنث اغر. ]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

غرا در لغت نامه دهخدا

  • غرا. [غ َ] (ع اِ) گاوساله. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، اَغراء. (اقرب الموارد). || هر نوزاده. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، اغراء. (اقرب الموارد). || (ص) لاغر. ج، اغراء. (منتهی الارب) (آنندراج). غراه. (اقرب الموارد) (آنندراج). || (اِمص) خوبی. (منتهی الارب). الحُسن. یقال: به غراً. (اقرب الموارد). || (اِ) سریشم. هرچه بدان بیالایند چیزی را. سریشم ماهی. غِراء مثله، اذا فتحت الغین قصرت: «غری » و اذا کسرت مددت: «غراء». (منتهی الارب) (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • غرا. [غ َ] (اِخ) (الَ. ) نام شهری است در اندلس. صاحب الحلل السندسیه آرد:از طلیطله تا قریه ٔ مغام مرحله ای است و الغرا شهر بزرگی است دارای بازار و محلات، و در نزدیک «وادی آش » واقع است. (الحلل السندسیه چ 1936م. جزء اول ص 54). توضیح بیشتر ...
  • غرا. [غ ُ] (اِ) هر چیز که متصف به سفیدی و روشنی باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || آفتاب را نیز گویند به سبب روشنائی. (برهان قاطع). آفتاب. (دهار) (ناظم الاطباء). ظاهراً مأخوذ از عربی «غراء» (به فتح اول و تشدید دوم) است. رجوع به غراء شود. توضیح بیشتر ...
  • غرا. [غ َرْ را] (ص نسبی) منسوب به شهر غرا و توابع آن. (انساب سمعانی). رجوع به غرا شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

غرا در فرهنگ عمید

  • فصیح، بلیغ، و شیوا: قصیدۀ غرا، ابیات غرا،
    [قدیمی] روشن، درخشان،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

غرا در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

غرا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ سریشم ماهی، گاو ساله گوساله، نوزاده، لاغر، چسب، چسپانیدن، شگفت داشتن، آزمند گردیدن (صفت) مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو ی شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ء ولد 1338 ص 198) . توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

غرا در فرهنگ فارسی آزاد

  • غَرا، حُسْن-خوبی و زیبائی،
  • غَرّا، روشن و نورانی- سفید-درخشان- زیبا-واضح و آشکار- شریف (جمع:اَغَرّ)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

غرا در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه