معنی غذای ایرانی
حل جدول
آش
نوعی غذای ایرانی
خوراک لوبیا
غذای سنتی ایرانی
آبگوشت
غذای برنجی ایرانی
قیمهپلو
غذای پیچیده ایرانی
دلمه
با، غذای ساده، طعام رقیق، غذای آبکی، سوپ ایرانی، غذای بیمار
آش
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
غذای سنگین. [غ ِ / غ َ ی ِ س َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خوراکی که سنگین باشد. غذای دیرهضم. غذای گران. غذای ناگوار.
غذای گران
غذای گران. [غ ِ / غ َ ی ِ گ ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خوراکی که سنگین باشد. غذای دیرهضم. غذای سنگین. غذای ناگوار.
غذای دهقان
غذای دهقان. [غ ِ / غ َ ی ِ دِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خورش دهقانی. یکی از انواع غذاهائی بود که برای خسرو پرویز تهیه می شد و آن عبارت بود ازگوشت گوسفند نمکسوز و نارسوز (گوشتی که در رب انار بخوابانند) و تخم پخته. (از کتاب ایران در زمان ساسانیان چ 1317 هَ. ش. ص 338 و چ 1332 هَ. ش. ص 499).
غذای شاه
غذای شاه. [غ ِ / غ َ ی ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خورش شاهی. از جمله ٔ غذاهای مطبوع بود که در قصرخسرو پرویز برای پادشاه ولاش مهیا می کردند و آن مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد و برنج و برک معطر و مرغان مسمن و خبیص و طبرزد. (از کتاب ایران در زمان ساسانیان چ 1317 هَ.ش. ص 338 و چ 1332 هَ.ش. ص 499).
غذای رومی
غذای رومی. [غ ِ / غ َ ی ِ] (ترکیب وصفی، اِمرکب) خورش رومی. یکی از انواع طعامها و غذاهای مطبوعی بود که برای خسرو پرویز تهیه می شد و آن گاه با شیر و شکر، و گاه با تخم و عسل و برنج، و گاه با کره و شکر و شیر ساخته می شد. (از کتاب ایران در زمان ساسانیان چ 1317 هَ. ق. ص 338 و چ 1332 هَ.ش. ص 499).
غذای خراسانی
غذای خراسانی. [غ ِ / غ َ ی ِ خ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خورش خراسانی. از جمله ٔ طعامها و غذاهای مطبوع بود که برای خسرو پرویز تهیه می کردند و آن از گوشت کباب شده به سیخ، و گوشت پخته دردیگ، و کره و عصارات ترکیب می یافت. (از کتاب ایران در زمان ساسانیان چ 1317 هَ.ش. ص 338 و چ 1332 ص 499).
معادل ابجد
1983