معنی غازه

غازه
معادل ابجد

غازه در معادل ابجد

غازه
  • 1013
حل جدول

غازه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

غازه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • سرخاب، گلگونه، آوا، آواز، صدا، گوه
فرهنگ معین

غازه در فرهنگ معین

  • (~.) (اِ.) صدا، آواز.
  • (زِ) (اِ.) گلگونه، سرخاب.
لغت نامه دهخدا

غازه در لغت نامه دهخدا

  • غازه. [زَ / زِ] (اِ) بزک. گلگونه. گلغونه. سرخاب. گلگونه باشد که زنان به رخ نهندتا سرخ نماید. (صحاح الفرس). حمره، غمره؛ پنبه ٔ سرخ که زنان بر روی مالند. (زمخشری). غنجار. والغونه. سرخی. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). گلگونه که زنان بر روی نهند. (برهان). گلگونه و آن سرخی باشد که زنان بر روی مالند. (غیاث از برهان و سراج):
    شرطستم آنکه تیر و کمان خواهد
    نه آنکه سرمه خواهد با غازه.
    بوالحر (از فرهنگ اسدی).
    پس پرده رفتی چرا چون زنان
    به روی پرآژنگ غازه زنان. توضیح بیشتر ...
  • غازه. [زَ] (اِخ) در مشرق افریقای جنوبی و علی الظاهر تابع موزامبیک از مستعمرات پرتقال است ولی در واقع حکومت مستقلی میباشد که از مجرای رود زامبز تا کشور زولولاند تابع انگلیس امتداد یافته است. این کشور پهناور در برخی از نقاط تا بحر محیط هندی میرسد، و در بعض نقاط هم ساحل دردست پرتقالیها و جانب داخلی متعلق بحکومت غازه است، از جهت مغرب بطرف داخل افریقا کشیده شده با حکومت ماتیله که اسماً تحت حمایت انگلیس هاست هم مرز میباشد وقسمت شمالیش کوهستانی و جنگل زار است و از همان نقاطچندین نهر سرچشمه گرفته کشور را می شکافند، اما قسمت جنوبی بصورت بیابان مانده و بعض گیاهها و علف های قابل چرا و برخی اشجار دیده میشود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

غازه در فرهنگ عمید

  • سرخاب: بی‌غازه و گلگونه گل آن رنگ کجا یافت / کافروخته از پردۀ مستور برآمد (مولوی۲: ۲۸۷)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید