معنی عنود

عنود
معادل ابجد

عنود در معادل ابجد

عنود
  • 130
حل جدول

عنود در حل جدول

  • ستیزنده و گمراه
مترادف و متضاد زبان فارسی

عنود در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ستیزه‌کار، عنادورز، عنید، کینه‌توز، کینه‌جو، گردنکش، متمرد، نافرمان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

عنود در فرهنگ معین

  • ستیزه کار، سرکش. [خوانش: (عُ) [ع.] (ص.)]
لغت نامه دهخدا

عنود در لغت نامه دهخدا

  • عنود. [ع ُ] (ع مص) برگردیدن از راه و میل کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). عدول کردن و برگشتن از راه. (از اقرب الموارد). || روان گردیدن خون چندانکه خشک نگردد. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). جاری شدن خون از رگ و التیام نیافتن رگ. (از اقرب الموارد). || تنها چریدن ناقه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). در گوشه ای تنها چریدن ماده شتر. (از ناظم الاطباء). || دیده و دانسته بازگردیدن از حق، و برخلاف حق کاری کردن، و رد کردن حق را و به باطل ستهیدن. توضیح بیشتر ...
  • عنود. [ع َ] (ع ص) برگردنده از راه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برگشته از قصد و هدف، و آن فعول بمعنای فاعل است. (از اقرب الموارد). ستیهنده. (دهار). ستیزنده و گمراه. (غیاث اللغات): روزگار عنود و دهر کنود به مساوفت و محاسدت به رگ گردن بایستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 449).
    چون تو چشم دل نداری ای عنود
    که نمی دانی تو هیزم را ز عود.
    مولوی.
    گفت امّید من از تو این نبود
    که دهی دختر به بیگانه ٔ عنود.
    مولوی.
    فرصت آن پشّه راندن هم نبود
    از نهیب حمله ٔ گرگ عنود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

عنود در فرهنگ عمید

  • ستیزه‌کار، ستیزنده،

    برگردنده از راه،
فرهنگ فارسی هوشیار

عنود در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ستیزنده و گمراه، برگردانده از راه، برگشته از قصد و هدف
فرهنگ فارسی آزاد

عنود در فرهنگ فارسی آزاد

  • عَنُوْد، منحرف از راه و مقصد- صعب و سخت- کناره گیر و جدا از مردم- پر باران (ابر) (جمع:عُنُد)، در فارسی بیشتر به معنای منحرف از حق- ستیزه گر و پر عناد مصطلح است،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید