معنی عمره
فرهنگ معین
(عُ مْ رِ) [ع. عمره] (اِ.) از اقسام حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع می باشد.
حل جدول
نوعی حج
تمتع ، عمره
نوعی حج
تمتع، عمره
نوعی حج
از میقاتهای عمره مفرده
تنعیم
از میقات عمره مفرده
جعرانه
از میقاتهای پنجگانه عمره تمتع
جحفه
لغت نامه دهخدا
حج عمره. [ح َج ْ ج ِ ع ُ رَ / رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به عمره و حج شود.
طواف عمره
طواف عمره. [طَ ف ِ ع ُ رَ / رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گرد خانه ٔ کعبه گشتن هفت بار است بشرایط مخصوص و آن یکی از اعمال عمره است. رجوع به حج و عمره و طواف شود.
عمره ٔ جمحیة
عمره ٔ جمحیه. [ع َ رَ ی ِ ج ُ م َ حی ی َ] (اِخ) از شاعران رسا و توانای عرب بود. و او را با ابودهبل قصه ای است که در اغانی آمده. رجوع به الاغانی و اعلام النساء شود.
فرهنگ عمید
نوعی حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع یا حج اکبر و عبارت از احرام، طواف، و سعی بین صفا و مروه است، حج اصغر،
فرهنگ فارسی هوشیار
اعمال مخصوصی که حاجیان در مکه بجا میاورند، یک نوع از اقسام حج را گویند
عمره الله
(جمله فعلی دعایی) خدا او را عمر دراز دهاد خ مصنف و مولف این کتاب - محمدبن علی بن سلیمان الرواندی - عمره الله اندیشه کرد. . . . . . . .
زید عمره
(جمله فعلی دعایی) عمر او بر افزون باد خ (پس از ذکر نام کسان در نامه ها و غیره آید) .
عمره ا. . .
خدایش زندگی دراز دهاد
معادل ابجد
315