معنی علی حده
لغت نامه دهخدا
علی حده. [ع َ لا ح ِ دَ] (ع ق مرکب) علی حده. جداگانه. (ناظم الاطباء): ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند «بیکند» را چنانکه آب بعین (؟) عمارتهای او رسد. (تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 23). از بغداد هر سال عاملی علی حده بیامدی و هرچه خراج بخارا بودی از این جامه عوض بردی. (ایضاً ص 24). || متفرق. ممتاز. تنها. یک کنار. (ناظم الاطباء). || زی خود: وی علی حده کار می کند. و نیز رجوع به «حده» شود.
حده
حده. [ح َدْ دِ] (اِخ) دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز است. در 8هزارگزی شمال خاوری اهواز و 3هزارگزی خاوری راه آهن کنار کارون واقع است. جلگه و گرمسیر است. 75 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کارون، محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه بافی است. راه در تابستان اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
علی حدة
علی حده. [ع َ] (اِخ) ابن احمدبن حسن مذحجی، مشهور به حده و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مذحجی شود.
علی
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. رجوع به علی عزیزی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن محمودبن علی آغا مصری (علی بهجت...). رجوع به علی بهجت شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن رجب علی دیزجی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر دیزجی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی اکبر بروجردی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر بروجردی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن ابی بکربن علی نسفی بیکندی. رجوع به علی نسفی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن غلام علی هیدجی زنجانی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر زنجانی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن ابی قصیبه. علی بن محمدبن علی غزالی، مشهور به ابن ابی قصیبه. رجوع به علی غزالی (ابن محمدبن علی...) شود.
فارسی به انگلیسی
Another
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
جداگانه،
فرهنگ معین
(عَ لا. حِ دَ) (ق مر.) گرفته شده از عربی به معنای جداگانه.
حل جدول
جدا گانه
معادل ابجد
127